پرش به محتوا

kesmek

از ویکی‌واژه

تصویر:Flag of Turkey.svg|40px]] ترکی استانبولی

[ویرایش]

تصویر:Nuvola apps bookcase2.png|30px]] فعل

[ویرایش]
  1. kesmek
  1. بریدن
    şu kabloyu kestim - آن کابل را بریدم
  2. نگه داشتن، قطع کردن (صحبت، گریه و غیره)
  1. !ağlamayı kes - گریه را قطع کن!، گریه را نگه دار!
  2. اصلاح کردن ریش یا سبیل
    sakalını kesti - ریشش را اصلاح کرده