نقطه
ظاهر
(نُ ط)
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- سانسکریت
- پهلوی
- در زبانِ پارسی ما واژگانِ "نکته، نوک" و همچنین"نقطه ( عربی شده یِ "نکته" ) " را داریم و می دانیم در زبانهای آریایی - اروپایی واژگانی که به چمِ ( نکته ) و ( نقطه ) هستند، همریشه یا یکی می باشند؛برای نمونه واژگانِ point، Punkt در زبانهای اروپایی هم به چمِ "نکته" و هم به چمِ " نقطه" هستند. واژه یِ ( tip ) هم به چمِ ( نکته ) و هم به چمِ ( نقطه ) است. پس "نکته" و " نقطه" همریشه هستند. پرسش اینجاست که واژگانِ همریشه با "نوک" در زبانهایِ دیگرِ آریایی - اروپایی چیست؟ در زبانِ ( Dutch ) واژه یِ ( nocke ) به چمِ " نوک، tip، point" در زبانِ انگلیسی ( nick، nock ) در زبانِ فرانسوی ( notch ) به چمِ "سوراخ، سوراخ زدن، سوفار" و. . . . سه گمانه درباره واژه ( نکته، نقطه ) : 1 - واژگانِ ( نکته، نقطه ) با واژه ( نوک ) همبسته و مرتبط هستند. 2 - واژگانِ ( نکته، نقطه ) با واژگانِ ( punkt ) در زبان آلمانی و ( punctum ) در لاتین خویشاوندی دارد. 3 - واژگانِ ( نکته، نقطه ) با واژه یِ ( ni - keta ) در زبانِ خویشاوندِ سانسکریت به چمِ ( نشان، علامت، نشانه ) از یک بُن و ریشه هستند. درباره یِ گمانه یِ 3 باید گفت که واژه یِ "نی کِتَ" در زبانِ سانسکریت از یک تکواژِ پیشوندیِ "نی" ساخته شده که با پیشوندِ "نِ" در زبانِ پارسی کنونی یکی است؛مانند: نِشان، نِوشتن، نِگاشتن و. . . ( این پیشوند در زبانهای اوستایی - پهلوی - سانسکریت به دیسه یِ "نی ni" بوده است. ) واژه یِ ( keta ) در زبانِ سانسکریت به چمِ ( نشانه، نشان، علامت، شکل، ترکیب، منظر، خانه، منزل ) بوده است ( ن. ک. رویه یِ 496 از نبیگِ "فرهنگِ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم ) که یکی از چمهایِ آن با واژه یِ ( کَده ) به چمِ ( خانه، سرا، منزل ) در پارسی خویشاوندی دارد. یادآوری:جدای از سه گمانه یِ بالا، آنچه روشن و بدیهی است، این است که 1 - دو واژه "نکته و نقطه" از یک ریشه هستند؛چراکه در میان زبانهای اروپایی نیز این دو واژه با یک ریخت و به هر دو معنا می باشند. 2 - واژه "نکته" ریختِ کهن ترِ واژه یِ "نقطه" می باشد. پَسگشت ( reference ) : در رویه یِ 427 از نبیگِ "فرهنگِ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه دوم چنین آمده است:
اسم
[ویرایش]- علامتی ریز و گرد و چهارگوش که در زیر یا روی بعضی از حروف الفبا میگذارند.
- محل، جا.
- مرکز.
- نکته.
جمع
[ویرایش]- نقاط. نقط. ؛ ~ی حرکت مبداء حرکت. ؛ ~ ضعف هر یک از معایب شخ
صفت
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگِ سَنسکریت
اسم
[ویرایش]برگردانها
[ویرایش]- ایتالیایی
اسم
[ویرایش]- انگلیسی
- tittle
- stpular
- stop
- spotter
- spot
- splotch
- speckle
- speck
- punctulate
- punctation
- punctate
- prick
- point
- plot
- pinto
- part
- mote
- minim
- mark
- jot
- iota
- full stop
- fleck
- dotty
- dot
- ace
- viewpoint
- umbra
- turning point
- turn off
- topnotch
- tag line
- stay
- standpoint
- staddle
- spot welding
- solstice
- sheet anchor
- scope
- radix point
- punctuation
- pointillism
- point to point
- point plotting
- point of view
- point d'appui
- pivot
- period
- perihelion
- outmost
- noontide
- mainstay
- lacuna
- jumping off place
- interchange point
- gutty
- furthermost
- fulcrum
- freezing point
- foible
- flash point
- farthest
- farthermost
- extreme
- equinox
- entry point
- endmost
- elsewhere
- dotter
- death point
- cross over point
- counterpoint
- counterpart
- checkout point
- breakpoint
- branchpoint
- boiling point
- blind spot
- azimuth
- apogee
- acme
- achilles heel
- zero
- zenith
- whole hog
- whither
- tenuous
- stepping off place
- restart point
- reentry point
- punctuation symbol
- punctuate
- punctual
- polkadot
- outermost
- optic disk
- offset
- multipoint
- midpoint rule
- landmark