پرش به محتوا

اشک

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • [اَشک]

اسم

[ویرایش]

اشک

  1. (جانوری): مایعی اندکی قلیایی و شور که از غده‌های چشم ترشح می‌شود و ملتحمه چشم را مرطوب نگه می‌دارد.
  2. (گیاهی): گیاهی درختچه‌ای، کم‌برگ، خاردار، و کبودرنگ که در نواحی خشک کوهستانی می‌روید.
  3. (سرشک): آبِ چشم که موقع گریستن از چشم جاری می‌شود.
  4. (گیاهی): درختچه‌ای از تیرة پروانه واران که اصل آن از سیبری است و در ایران در نواحی استپی و کوهستان‌های خشک اطراف کرج می‌روید.
  5. مایعی است مثل آب از چشمان انسان سرازیر میشود.اشک بیشتر در خوشحالی ها،ناراحتی ها و گریه کردن می آید.
  6. همچنین در هوای سرد،هوای آلوده،اکسیژن بیش از حد هم سرازیر میشود.بیماری هایی مانند:آب مروارید،شب کوری هم موجب جاری شدن اشک میشود.

اسم خاص

[ویرایش]
  1. ارشک: نام مؤسس سلسله اشکانی، عنوان هر یک از پادشاهان سلسله مذکور.

مثال

[ویرایش]
  1. اشکت را پاک کن.
  2. اشک از چشمانش سرازیر شد.
  3. از ناراحتی اشک از چشمانم جاری شد.
  4. اشک تمساح: اظهار همدردی و غمخواری کردن با کسی از روی ظاهر و به دروغ.
  5. اشکش دم مشکش بود: به مختصر ناملایمی گریه کردن، همواره آماده گریستن. (به طعنه یا تحقیر).

لری

[ویرایش]
  1. اسر

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]