پرش به محتوا

پرنس ارفع

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
رضا ارفع
پرنس ارفع
ژنرال‌قنسول (سرکنسول) ایران در تفلیس
دوره مسئولیت
۱۲۶۹ – ۱۲۷۴ (۱۳۱۲ه‍.ق)
پادشاهناصرالدین‌شاه
وزیر مختار ایران در روسیه
سفیر آکردیته ایران در اتحاد سوئد و نروژ
دوره مسئولیت
۱۲۷۴ (رمضان ۱۳۱۲) – ۱۲۸۱ (۱۳۱۹ ه‍.ق)
پادشاهناصرالدین‌شاه
مظفرالدین شاه
پس ازمحمود علاءالملک
پیش ازحسن مشیرالملک
وزیر مختار ایران در عثمانی
دوره مسئولیت
۱۲۸۱ – ۱۲۸۹
پادشاهمظفرالدین شاه
محمدعلی‌شاه
احمدشاه
پس ازمحمود علاءالملک
پیش ازمحمود احتشام‌السلطنه
وزیر عدلیهٔ (دادگستری) ایران
دوره مسئولیت
۱۲۹۲ (۱۳۳۱ ه‍.ق) – ۱۳۳۱ ه‍.ق
پادشاهاحمدشاه
نمایندهٔ ایران در جامعهٔ ملل
دوره مسئولیت
۱۳۰۰ – ۱۳۰۷
پادشاهاحمدشاه
رضاشاه
اطلاعات شخصی
زاده
میرزا رضا

۱۲۳۳ (۱۲۷۰ قمری، ۱۸۴۶ میلادی[۱])
تبریز، ایران
ارفع‌الدوله، دانش، معین‌الوزاره
درگذشتهفروردین ۱۳۱۶ خورشیدی
مونت‌کارلو، موناکو
همسر(ان)لیلی‌خانم ارفع[۲]
دولت‌‌‌خانم ارفع (السا لیندبرگ)
روابطفاطمه[۳]، ۴ خواهر دیگر، مفخم‌السلطنه، بقاءالسلطنه[۴] و ۳ برادر دیگر
فرزندانحسن، ابراهیم و فاطمه
مادرکلثوم خانم دختر صفر تبریزی
پدرحاج شیخ محسن مهاجر ایروانی

رضا ارفع (۱۲۳۳–۱۳۱۶ ه‍.خ) متخلص به دانش و ملقب به معین‌الوزاره و ارفع‌الدوله از دیپلمات‌های ایرانی اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی بود.

زندگی

[ویرایش]

تولد و خانواده

[ویرایش]

رضا ارفع در ۱۲۳۳ در تبریز، محلۀ اندرون شتربان (معروف به محلۀ ایروانی‌ها[۵]) متولد شد. پدرش حاج شیخ محسن مهاجر ایروانی تاجر بود.[۵][۶] احتشام‌السلطنه او را از اتباع روس و مردم قفقاز دانسته و اعتمادالسلطنه نیز معتقد است او اهل ایروان و از «رعایای دولت روس» بود. اما خود رضا ارفع خود را از نوادگان سردار ایروانی می‌دانست.[۷] برخی نام پدر او را میرزاحسن خان پسر میرزا ابراهیم خان، وزیر اعظم خان ایروان قبل از لشکرکشی دوم روس‌ها دانسته‌اند و گفته‌اند میرزاحسن‌خان پدر رضا پس از اشغال سرزمین‌های ایرانی شمال رود ارس توسط روسیه طی عهدنامه ترکمانچای، از ایروان به تبریز رفته و در آنجا ساکن شده‌است.[۱]

مادر او کلثوم خانم دختر صفر تبریزی بود. او چهار برادر و پنج خواهر داشت.[۵]

زندگی کودکی در تبریز

[ویرایش]

رضا ارفع در کودکی در مکتب شیخ علی اصغر گلستان سعدی، دیوان حافظ، جامع عباسی شیخ بهائی و رسالۀ مرتضی انصاری را خواند.[۸] پدر او در سفر به عتبات عالیات نذر کرده بود که اگر فرزند پسری داشت او را برای تحصیل علوم اسلامی و مجتهد شدن به نجف بفرستد و برای این کار رضا را انتخاب کرد. بنابراین پس از مدتی او را به مدرسه حاج صفرعلی به شاگردی ملاعبدالعظیم اشلقی برای یادگیری ادبیات عرب (اشعار امرؤالقیس و نهج‌البلاغه) فرستاد.[۹] سپس او را برای تحصیل فقه، اصول، تفسیر قرآن و علم رجال به شاگردی ملا احمد تاهباز فرستاد.[۳] رضا تحصیلات مقدماتی خود (شامل فارسی و عربی) را در تبریز تمام کرد و فقه و اصول هم خواند.[۶] سیل تبریز باعث شد او مشغول شاگردی صرّافی شود[۷].

سفر به استانبول و تفلیس، مترجمی سفارت

[ویرایش]

ورشکستگی خانواده باعث شد او برای کار پیش یکی از تاجران ایرانی به استانبول برود[۱۰]. در آنجا زبان فرانسوی را علاوه بر زبان فارسی و ترکی آموخت. در راه بازگشت از استانبول به تبریز، به علت تب و بیماری مدتی در تفلیس ماند. زندگی در تفلیس و یادگیری زبان روسی باعث شد که در زمان سرکنسولی میرزا محمودخان علاءالملک بر کنسول ایران[۱۱]، در سال ۱۸۸۵[۱۲] به عنوان مترجم کنسولگری ایران استخدام شود[۱۳]. ارفع ادعا کرده است در همین زمان سرکنسول ایران به او نشان درجۀ پنجم شیر و خورشید را داده است.[۱۴]

در همین روزها رسالۀ رشدیه را که دربارۀ لزوم تغییر رسم‌الخط فارسی و شامل الفبای ابداعی خودش بود منتشر کرد.[۱۱][۱۴] به همین دلیل ولیعهد وقت (مظفرالدین میرزا) به او لقب خان[۱] و مقام افتخاری «نایب‌آجودان‌باشی» را اهدا کرد.[۱۵]

هیأت تعیین مرزهای ایران، سفارت سن‌پترزبورگ

[ویرایش]
هیئت تعیین حدود خراسان و ترکستان روسیه

او پس از بازگشت به ایران به منصب آجودانی ولیعهد در تبریز گمارده شد و در مأموریت تعیین سرحدات ایران و روسیه در خراسان به عنوان مترجم کمیسیون تحدید حدود (هیأت تعیین حدود سرحدات خراسان به ریاست سلیمان خان افشار صاحب اختیار) شرکت کرد. این مأموریت سه سال طول کشید. برخی گفته‌اند مأموران ایران در مقابل رشوه مقداری از زمین‌های ایران را به روسیه واگذار کردند.[۱۱]

او در سال ۱۳۰۳ ه‍.ق به تهران بازگشت.[نیازمند منبع] در سال ۱۳۰۴ ه‍.ق به درخواست محمود علاءالملک به عنوان مترجم و نایب سفارت به سن پترزبورگ روسیه رفت و پس از مدتی به عنوان مستشار سفارت منصوب شد.[۱۱]

همراهی در سفر سوم ناصرالدین‌شاه، سرکنسولی قفقاز

[ویرایش]

در سفر سوم ناصرالدین شاه به فرنگ (۱۳۰۶ تا ۱۳۰۷ ه‍.ق) جزو همراهان شاه بود. دوستی او با علی اصغر خان اتابک ملقب به امین‌السلطان از این سفر شروع شد.[۱۶].

در این سفر از شاه نشان و حمایل سرتیپی گرفت.[۱۷] پس از پایان سفر به پترزبورگ بازنگشت و همراه هیأت ایرانی به تهران آمد. چند ماه در تهران بود. ناصرالدین شاه در سال ۱۲۶۹[۱۷] با اعطای لقب معین‌الوزاره او را سرکنسول ایران (ژنرال قنسول) در تفلیس کرد. در آن زمان به علت تعداد زیاد کارگران ایرانی در قفقاز، سفارت ایران در تفلیس از مشاغل پردرآمد ایران بود[۱۸] (ارفع‌الدوله در خاطرات خود این گونه به این ماجرا اشاره می‌کند: «پول تذکره از هر طرف بنا کرده بود مثل باران ریختن»[۱۹]). احتشام‌السلطنه نوشته است:

«از قراری که بعدها از خود ایشان [ارفع‌الدوله] شنیدم در همان اولین مأموریت یعنی جنرال قونسولگری تفلیس، خرج در رفته سایانه دویست هزار منات معادل صد و بیست هزار تومان در بانک پس‌انداز کرده‌اند»[۱۸].

در این زمان امینه اقدس زن سوگلی ناصرالدین شاه برای معالجۀ چشم در ذیقعدۀ ۱۳۰۷ به وین سفر کرد. ارفع‌الدوله مدتی در مسیر رفت و برگشت در خدمت او بود. در این مدت تعداد قابل توجهی از فرمان‌های سفید مهردار شاه را از امینه اقدس دریافت کرد[۱۸]. اعتماد السلطنه برآورد کرده‌است این فرمان‌ها هریک به مبلغ ده هزار تومان ارزش داشته باشند:

«از قرار گفتۀ میرزا احمدخان [کنسول سابق حاجی ترخان و معلم روسی ناصرالدین شاه] همه جهت مخارج سفر امین اقدس زیاده از ده هزار تومان نشده، اما چیزی که محل تعجب است این است [که] پنجاه فرمان نشان سفید مهر بدون تعیین درجه که همراه امین اقدس کرده بود ۳۸ طغری از آنها را به طور انعام به میرزا رضاخان قونسول تفلیس داده‌اند که به هرکس می‌خواهد بفروشد. حالت متموّلین روس و قید آنها به نشان معیّن است، البته میرزا رضاخان ده هزار تومان فرامین را خواهد فروخت».[۱۸]

ارفع‌الدوله در مدت خدمت در سفارت قفقاز بنایی مجلل به نام «فیروزه» در محلۀ بورجومی (Borjomi) تفلیس بنا کرد.[۲۰] ارفع‌الدوله در خاطرات خود ادعا کرده پول به دست آمده از تذکره‌ها را در بانک دولتی قرار داده بوده و برای سپردن آن به جایی مطمئن، زمینی با قیمت گران در بورژم خریده و هتل فیروزه را در آن بنا کرده است.[۱۹] این قصر اکنون از مکان‌های دیدنی گرجستان است.[۲۱]

برخی گفته‌اند او در تفلیس دو کاخ برای خود ساخت.[۲۲]

سفارت روسیه و اتحاد سوئد و نروژ

[ویرایش]

ارتقای مقام بعدی او در سال ۱۲۷۴[۱۷] (۱۳۱۲ه‍.ق) روی داد و این بار به وزیرمختاری ایران در پترزبورگ[۲۲] و ایلچی مخصوص در دربار دولت روسیه برگزیده شد. او پنج ماه پس از آغاز ماموریت در محرم ۱۳۱۳ ه‍.ق از سوی ناصرالدین شاه ملقب به ارفع‌الدوله شد.[۲۰]

در سال ۱۳۱۴ ه.ق هم‌زمان سمت وزیر مختاری در اتحاد سوئد و نروژ را نیز به دست آورد.

ارفع‌الدوله در سال ۱۲۷۹ (۱۳۱۷ ه.ق) نمایندۀ ایران در انجمن صلح لاهه[پاورقی ۱] شد[۲۳] و با سمت سفیر کبیر فوق‌العاده در جشن بیست و پنج سالگی سلطان عثمانی شرکت کرد.[۱۷]

در سال ۱۳۱۸ ه‍.ق میرزا رضاخان از سوی دربار مأموریت یافت تا یک معلم روسی برای ولیعهد پیدا کند و او نیز، «مارکویچ شاپشال» را برای این منظور انتخاب و راهی ایران کرد.[نیازمند منبع] او تا سال ۱۳۱۹ ه‍.ق وزیرمختار ایران در پطرزبورگ بود.[۲۲]

سفر فرنگ مظفرالدین شاه

[ویرایش]

در سال ۱۲۸۰ (۱۳۱۷ ه.ق[۲۰]) میرزا علی اصغر اتابک، صدراعظم وقت ایران برای سفر مظفرالدین شاه به اروپا از ارفع‌الدوله کمک خواست. او برای این کار با دولت روسیه مذاکره کرد و بانک استقراضی روسیه بیست و دو میلیون و نیم منات طلا با سود ۵ درصد به مدت ۷۵ سال به دولت ایران وام داد و گمرکات شمال ایران را به وثیقه گرفت.[۱۷]

مظفرالدین‌شاه، الکساندرویچ ولیعهد روسیه، رضا ارفع، امین‌السلطان و حاجب‌الدوله

برخی مبلغ وام را دو میلیون لیره دانسته‌اند و گفته‌اند از این مبلغ مقداری بین او و دیگر دولتمردان دربار مظفری تقسیم شد و مقداری دیگر صرف هزینۀ سفر نخست مظفرالدین‌شاه به فرنگستان شد. گفته می‌شود او نوک قلمی را که با آن این قرارداد را امضاء کرده بود طلا گرفته و در موزۀ معروف خود (دانشگاه) در موناکو در معرض دید عموم قرار داده بود.[۲۲] حسینقلی نظام‌السلطنه نوشته است:

«بیست و چهار کرور از دولت روس قرض کردند که به انضمام تنزیل، هفتاد کرور شد که در ظرف سی و پنج سال، سالی دو کرور قسط بدهند و دولت ایران ماذون نباشد که این مبلغ را از دولت دیگر قرض و ادا کند. از این وجه به اختلاف شنیدم، ولی چیزی که ابداً محل شبهه نیست، پنج کرور صدراعظم و مشیرالدوله میرزا نصرالله خان و میرزا رضاخان مدخل کردند.»[۲۴]

مظفرالدین‌شاه، امین‌السلطان و میرزا رضاخان در زمان سفر اول مظفرالدین شاه به فرنگ

او به خاطر گرفتن وام از روسیه و فراهم کردن سفر شاه به اروپا، لقب «پرنس»[۲۲] و جناب اشرف[۱۷] را در ربیع‌الاول ۱۳۱۸[۲۵] از مظفرالدین شاه دریافت کرد.

سفارت استانبول

[ویرایش]
اعضای سفارت ایران در استانبول، پرنس ارفع و دیگران

در سال ۱۲۸۱ (۱۳۱۹ ه‍.ق[۲۲] معادل ۱۹۰۲ میلادی) سفیر ایران در عثمانی (استانبول) شد و مقام سرداری و نشان مرصع و حمایل مخصوص با یک حلقه انگشتری الماس برلیان را از شاه دریافت کرد. در این مدت به عنوان نماینده شاه ایران در جشن تاج‌گذاری آلفونسوی سیزدهم پادشاه اسپانیا شرکت کرد. یک سال بعد از آغاز سفارت، شاه به او درجه امیرنویانی (ارتشبدی) و یک قطعه نشان مرصع به الماس و جواهر ممتاز داد.[۱۷]

او تا سال ۱۲۸۹[۱۷] (معادل ۱۳۲۸ ه‍.ق) در این پست باقی بود و با مشروطه‌خواهان درگیری بسیار داشت و آنان برکناری او را خواهان بودند.[۲۲]

اقامت در موناکو

[ویرایش]

او پس از برکناری از سفارت استانبول به موناکو رفت.[۲۲] در موناکو بنایی باشکوه ساخت و نام آن را بر اساس تخلص خود (دانش) «دانشگاه» نامید[۱۷] (چند سال پیش خرید قصر مزبور که به سبک ایرانی ساخته شده به دولت ایران پیشنهاد شد که جمهوری اسلامی ایران نپذیرفت[نیازمند منبع]).

وزارت عدلیه

[ویرایش]

او در سال ۱۲۹۲[۱۷] (معادل ۱۳۳۱ه‍.ق) به دعوت علاءالسلطنه به ایران آمد و مدتی کوتاه در کابینهٔ علاءالسلطنه وزیر عدلیه (دادگستری) شد.[۲۲] در مراسم تاجگذاری احمدشاه ارفع‌الدوله با این سمت شرکت کرد.[۱۷]

بازگشت به موناکو

[ویرایش]

او مجدداً در ۱۰ ذیقعدۀ ۱۳۳۱ ه‍.ق پس از گرفتن ۵۶ هزار تومان (به عنوان طلب از دولت ایران بابت سفرهای حین سفارت) راهی موناکو شد.[۲۶]

نمایندگی ایران در جامعۀ ملل

[ویرایش]

در زمان حکومت احمدشاه (۲۳ آگوست ۱۹۲۰ برابر با ۱ شهریور ۱۲۹۹[۲۷][۲۸]) نمایندهٔ ایران (که در آن زمان «پرشیا» نامیده می‌شد) در مجمع اتفاق ملل (جامعهٔ ملل، نیای سازمان ملل متحد کنونی) که در ژنو قرار داشت، شد. او رئیس هیئت نمایندگی ایران در این مجمع بود و افراد دیگری مانند امیر ذکاءالدوله هم به عنوان اعضای هیئت نمایندگی ایران در این مجمع بودند.[۲۳]

در راه رفتن ارفع به این ماموریت شاهرخ پسر ۱۹ سالۀ[۲۹] کیخسرو شاهرخ (از چهره‌های جامعۀ زرتشتی) هم با او بود و در راه سفر در نزدیکی ایزدخواست بر اثر شلیک گلولۀ اشرار کشته شد.[۳۰] موضوع دزدی از کالسکۀ ارفع‌الدوله و کشته شدن شاهرخ در جامعۀ ملل هم مطرح شد. شاهرخ منشی ارفع‌الدوله و محل دزدی و مرگ او میانۀ راه اصفهان و شیراز گزارش شد. گزارش این اتفاق در ۱۸ نوامبر ۱۹۲۰ (۲۷ آبان ۱۲۹۹) در روزنامه‌های زیادی به چاپ رسید.[۳۱][۳۲]

خبرنگاری گزارش داده است که ارفع‌الدوله در مدت اقامت در ژنو عادت داشت به تفرجگاه Kursaal برود و یک بار شامپاینی گران‌قیمت سفارش داد که «خزانۀ ایران را تکان داد».[۳۳]

برخی از فعالیت‌های مرتبط با ارفع در زمان ماموریت او در ژنو:

  • ۱۶ آذر ۱۲۹۹ (۷ دسامبر ۱۹۲۰) در گفتگوی مرتبط با گسترش تیفوس در «شرق نزدیک» گفت این که همه‌گیری‌ها از آسیا به غرب آورده شده، دیگر درست نیست. اکنون تیفوس از غرب به ایران حمله می‌کند.[۳۴]
  • ۲۴ آذر ۱۲۹۹ (۱۵ دسامبر ۱۹۲۰) ارفع‌الدوله گفت امیدوار است همۀ مردم جهان سال آینده در مجلس نمایندگان نماینده داشته باشند و همچنین هشدار داد که خطر ایجاد لیگ رقیبی در آمریکا یا روسیه وجود دارد.[۳۵]
  • پایان تابستان ۱۳۰۰ (سپتامبر ۱۹۲۱): ارفع‌الدوله در سخنرانی‌ای طولانی جامعۀ ملل را برای این که هیچ کاری برای خلع سلاح انجام نمی‌دهد، سرزنش کرد.[۳۳]
  • ۳۰ آذر ۱۳۰۰ (۷ دسامبر ۱۹۲۱): دفتر بین‌المللی کار از طریق ارفع‌الدوله نامه‌ای به وزارت امور خارجه نوشت و در آن به کار کردن کودکان ۱۰ ساله به عنوان قالی‌باف در کرمان (با ساعات کاری زیاد، حقوق کم و شرایط کاری بد) اعتراض کرد. بعد از چند هفته نامه‌ای به امضای اسدالله مشارالسلطنه وزیر امور خارجۀ وقت ایران به این دفتر رسید که خبر داد حکومت ایران از حکومت محلی کرمان و بخش‌های دیگر ایران درخواست کرده که کار کودکان زیر ۱۰ سال ممنوع شود، کار در روز ۸ ساعت باشد، حکومت محلی برای قالی‌بافان زن و کودک صندلی‌های مناسب تهیه کند، کارگران بتوانند در میانۀ کار استراحت کنند و حقوق منظم و عادلانه بگیرند.[۳۶]
  • ۲۰ شهریور ۱۳۰۱ ارفع‌الدوله اعتراض شدید دولت ایران به اصلاحیۀ پیشنهادی کانادا بر مادۀ ۱۰ میثاق مجمع را اعلام کرد. مادۀ ۱۰ دربارۀ احترام همۀ اعضا به استقلال سیاسی و تمامیت ارضی اعضای دیگر بود.[۳۷] ایران در این اعتراض گفته بود این ماده یکی از مفاد اساسی میثاق است و نباید نسخ یا تضعیف شود. بحث بیشتر در مورد این سوال با اعلام رئیس مبنی بر اینکه کمیتۀ حقوقدانان تحت ریاست لرد بالفور به آن رسیدگی خواهند کرد، متوقف شد.[۳۸]
  • ۱۳ شهریور ۱۳۰۵ هیئت دولت ایران به ارفع‌الدوله دستور داد در جامعۀ ملل اعلام کند که تا وقتی نسخه‌ای از گزارش ماموران اعزامی تریاک دربارۀ مطالعات کشت تریاک توسط دولت ایران تایید نشود، این موضوع نباید در هیئت عمومی جامعۀ ملل مطرح شود.[۳۹]

این نمایندگی آخرین پست دولتی او بود و پس از هفت سال در سال ۱۳۰۷ در زمان رضاشاه از این سمت نیز کنار گذاشته شد و به تهران احضار شد. ارفع ادعا کرده است عبدالحسین تیمورتاش به رضا شاه پیشنهاد داده که ارفع را رئیس شورای دولت کند اما ارفع‌الدوله نپذیرفته است و رضاشاه در ازای تلاش‌های او نشان درجۀ اول همایون به او اهدا کرده است.[۴۰]

مرگ

[ویرایش]
رضا ارفع به همراه نشان همایون درجه اول دریافتی از رضاشاه، سال ۱۳۱۰

رضا ارفع در سال ۱۳۱۰ به موناکو رفت و در نوروز ۱۳۱۶ (بین اول تا سوم فروردین) در همین محل فوت کرد.[۲۲]

تشکر حسن ارفع از شرکت افراد در مراسم ختم پدرش رضا ارفع، روزنامه اطلاعات ۴ فروردین ۱۳۱۶

خانوادۀ ارفع‌الدوله

[ویرایش]

لیلی

[ویرایش]
لیلی، زن اول ارفع‌الدوله، ۱۲۷۲ شمسی

اولین همسر ارفع‌الدوله، لیلی نام داشت. او نیمه‌انگلیسی- نیمه‌روسی بود.[۴۱] لیلی مسیحی ارتدوکس بود اما برای ازدواج با رضا ارفع مسلمان شد و در بندر انزلی با او ازدواج کرد.[۴۲] او در سال ۱۲۷۲ همسر ارفع بود.[۲] رضا ارفع به همسرش اجازه نمی‌داد در جشن‌ها و مراسم‌های عمومی شرکت کند.[۴۳] در سال ۱۸۹۹ رضا ارفع، لیلی و پسرشان حسن از روسیه خارج شده و به درسدن رفتند و در نهایت رضا و لیلی از هم طلاق گرفتند.[۴۴]

السا (دولت خانم)

[ویرایش]
دولت، زن دوم ارفع‌الدوله

همسر دوم رضا ارفع، زنی سوئدی-فنلاندی به نام السا سسلیا ماریا لیندبرگ (Elsa Cecilia Maria Lindberg-Dovlette) بود که پس از ازدواج السا ارفع هم نامیده شد. او دختر کارل جان لیندبرگ (Karl Johan Lindberg: نوازندۀ فنلاندی ویولن) و امیلیا ویک (Emilia Wiik) بود[۴۵]. او در ۲۴ بهمن ۱۲۵۲ در استکهلم به دنیا آمد.

او در سال ۱۸۹۸ میلادی (۱۲۷۶ یا ۱۲۷۷ خورشیدی) در سفری تفریحی روی قایق با میرزارضاخان آشنا شد و چهار سال بعد با او ازدواج کرد[۴۶]. او در ۱۶ مهر ۱۳۲۳ در سوئد درگذشت.[۴۷]

ارفع در خاطرات خود این طور نقل می‌کند:

«خانوادۀ من که دختر یکی از پروفسورهای سوید است اِلسا بود که مسلمان شد اسمش را دولت خانم گذاشتم.»[۴۸]

حسن ارفع

[ویرایش]
ارفع‌الدوله، پسرش حسن و میرزا محمدخان ساعد مراغه‌ای، ۱۳۱۸ قمری

حسن، اولین فرزند رضا ارفع در اردیبهشت ۱۲۷۴ در شهر تفلیس به دنیا آمد. او در مدارس نظامی عثمانی، فرانسه و سوئیس به تحصیل پرداخت. در ایران با درجۀ افسری، به ارتش پیوست. مسئولیت‌های او عبارتند از وابستۀ نظامی ایران در لندن، آجودان، استاد دانشکدۀ ستاد ارتش، فرمانده لشکر اول، رئیس ستاد ارتش، وزیر راه در کابینۀ حسین علاء، سفیر کبیر ایران در ترکیه، وزیرمختار ایران در یونان، سفیر کبیر ایران در پاکستان، عضو ارشد بازرسی عالی مرزها و نایب رئیس انجمن ایران و پاکستان. ارفع دی ۱۳۵۷ از ایران خارج شد و چند سال بعد در موناکو درگذشت.[۴۹][۵۰]

ارفع‌الدوله و نوه‌اش لیلی، ۱۳۰۵ شمسی

ابراهیم ارفع

[ویرایش]

فرزند اول رضا ارفع از همسر دومش (السا)، ابراهیم بود که در سال ۱۲۸۰ به دنیا آمد. او هم در رشتهٔ نظامی تحصیل و در رده‌های مختلف نظامی فعالیت کرد.

ارفع‌الدوله و پسرش ابراهیم، در زمان تحصیل ابراهیم در دانشکدۀ افسری سن‌سیر در فرانسه

ابراهیم، زبان فرانسه و روسی را یاد گرفت و در دانشکدۀ پیاده‌نظام سن‌سیر دوره گذراند. در ارتش ایران با درجۀ نایب دومی شروع به کار کرد. در لشکر کردستان و لشکر خراسان، فرمانده گروهان و گردان بود. سپس فرماندۀ گردان پیادۀ دانشکده افسری شد. در سال ۱۳۱۷ سرهنگ دوم و دو سال بعد سرهنگ شد و سپس سرتیپ شد. ریاست ستاد سپاه غرب (لشکرهای کردستان و کرمانشاه)، کفالت فرماندهی لشکر کرمانشاه، فرماندهی لشکر کردستان و فرماندهی لشکر ۲ پادگان مرکز از دیگر فعالیت‌های او بود. در دی ۱۳۲۱ به دعوت دولت انگلیس همراه هیئتی از افسران ایرانی و انگلیسی برای بازدید از جبهۀ جنگ آفریقا، به وسیلهٔ هواپیما عازم مصر شد. اما هواپیما در نزدیکی قزوین سقوط کرد و همۀ سرنشینان کشته شدند. او و دیگر افسران آن پرواز در گورستان ظهیرالدوله دفن شدند.[۵۱]

فاطمه ارفع

[ویرایش]
فاطمه دختر ارفع‌الدوله

فرزند دوم رضا ارفع و السا فاطمه نام داشت. فاطمه در ۹ بهمن ۱۲۸۴ در قسطنطنیه ترکیه به دنیا آمد.[۵۲].

رضا ارفع و دخترش فاطمه ارفع در عمارت دانشگاه موناکو

برخی منابع ایرانی ادعا کرده‌اند او با حیدرعلی ارفع (۱۲۹۴-۱۳۵۵) ازدواج کرده است[۴۹] اما منابع فرانسوی ازدواج او را با لوسین بنجامین گابریل بنّئو در ۵ اردیبهشت ۱۳۱۳ در موناکو ثبت کرده‌اند و گفته‌اند او پس از ازدواج نام خود را به «سیلویه» (Sylvie) تغییر داد[۵۲].

در فنلاند او را «عنایت خانم» (Enayet Hanoum)، «فاطمه خانم» (Fatima Khanum) یا نام برگرفته از نام مادربزرگ او (Emmy Wiik) نامیده و شغل او را در ۲۵ سالگی رقصندگی ثبت کرده‌اند[۵۳]. در سال ۱۴۰۳ در مرکز هنر تیکانویای (Tikanoja Art Center) شهر واسای فنلاند، دو تک‌چهره از او (اثر Eva Bremer-Myntti و Eemu Myntti) به نمایش گذاشته شد[۵۴]. تصاویری از کودکی فاطمه در کنار پدر و برادرش (ابراهیم) در عمارت دانشگاه موناکو نشان می‌دهد این دو تصویر متعلق به او هستند.

فاطمه در ۱۵ مهر ۱۳۵۹ در سن ۷۴ سالگی بر اثر تصادف رانندگی (در حال گذر از گذرگاه عابرپیاده از جلوی یک اتوبوس متوقف‌شده بر اثر برخورد با موتورسیکلتی که از خط قرمز عبور کرده بود) در موناکو کشته شد[۵۲].

آثار

[ویرایش]

ایران دیروز

[ویرایش]

ارفع‌الدوله (۱۳۴۵ایران دیروز، خاطرات پرنس ارفع (ارفع‌الدوله)، تهران: چاپخانه وزارت فرهنگ و هنر

این کتاب خاطرات ارفع‌الدوله از کودکی تا پایان ماموریتش در جامعۀ ملل است. بر اساس دیباچۀ پسرش، حسن، رضا ارفع این خاطرات را چهار ماه قبل از مرگ (۱۳۱۶) و در مدت یک ماه نوشته است.[۵۵] این خاطرات در پنج باب و سیزده فصل به ترتیب زمانی نوشته شده‌اند اما پاراگراف‌بندی یا تاریخ‌گذاری مشخص ندارند. فصول این کتاب عبارتند از:

  1. باب اول: سرگذشت این بنده از روز تولد تا داخل شدن بخدمت دولت در ژنرال قونسولگری تفلیس و مدت اقامت در آنجا تا حرکت به تهران
    1. فصل اول: کودکی در تبریز
    2. فصل دوم: مسافرت به قفقاز و اسلامبول
    3. ورود من به خدمت دولت
  2. باب دوم: مسافرت به خراسان و به روسیه و مدت اقامت در تهران
    1. فصل چهارم: مسافرت از تفلیس به خراسان برای تحدید حدود تا مستشاری در سفارت پطرزبورغ
    2. فصل پنجم: تهران در زمان ناصرالدین‌شاه
  3. باب سوم: مستشاری سفارت پطرزبورغ تا مراجعت از آنجا بجلفا و مسافرت به فرنگستان در التزام رکاب ناصرالدین‌شاه در سفر سیم
    1. فصل ششم: مستشاری سفارت پطرزبورغ و مسافرت در التزام رکاب ناصرالدین‌شاه
    2. فصل هفتم: زندگی در دربار تهران تا حرکت به قفقاز
  4. باب چهارم: ژنرال قونسولگری در قفقاز، سفارت پطرزبورغ، سفارت کبرا در اسلامبول
    1. فصل هشتم: زندگی در تفلیس
    2. فصل نهم: سفارت پطرزبورغ
    3. فصل دهم: سفارت کبری در اسلامبول
  5. باب پنجم: خدمات مختلفه در ایران و خارجه
    1. فصل یازدهم: مسافرت به اروپا و آمریکا بعد از سفارت در اسلامبول
    2. فصل دوازدهم: وزارت عدلیه در تهران
    3. فصل سیزدهم: سفر به اروپا و جامعۀ ملل

حسن ارفع با کمک وزارت فرهنگ (و وزیر فرهنگ وقت، مهرداد پهلبد) این خاطرات را در سال ۱۳۴۵ منتشر کرد. علی دهباشی در سال ۱۳۷۸ این خاطرات را بازنشر کرد:

دهباشی، علی (۱۳۷۸). خاطرات پرنس ارفع. تهران: سخن و شهاب ثاقب. ص. ۸۳. شابک ۹۶۴۹۱۹۱۸۹۵.

دهباشی مقدمه‌ای یازده صفحه‌ای در مورد زندگی ارفع، نظرات دیگران در مورد او و مختصری دربارۀ کتاب خاطراتش نوشته است. مطابق مقدمۀ دهباشی، حسین محبوبی اردکانی و برت فراگنر این خاطرات را خوانده و نکاتی در مورد آن نوشته‌اند. فراگنر دربارۀ این خاطرات نوشته است:

«وقوف بر بسیاری از جریان‌های پشت پرده و رویدادهای سیاسی آن عصر را مدیون خاطرات او هستیم. وی آنها را رک و بی‌پرده در میان گذاشته، گو این که همواره نقش خود را خیلی بیشتر از آنچه در واقع بوده برجسته ساخته است».[۵۶]

در کتاب دهباشی بخش زیادی از دیباچۀ حسن ارفع که در مورد رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی است، سانسور شده است اما جملات قبل از بخش سانسورشده طوری ویرایش شده‌اند که سانسورشدن واضح باشد.[۵۷]

مثنوی صلح

[ویرایش]

کتاب «مثنوی صلح» مجموعه اشعار رضا ارفع است.[۱۷] ارفع‌الدوله ادعا کرده است این کتاب به پانزده زبان ترجمه شده و او آن را برای همۀ سلاطین، روسای جمهوری و روسای مذاهب مختلف و انجمن‌های صلح ارسال کرده است و حکمران موناکو (پرنس آلبر) او را به همین دلیل عضو «انجمن صلح بین‌الملل» کرده است[۵۸]

برای مثال ۱۰ آوریل ۱۹۱۷ (۲۱ فروردین ۱۲۹۶) شعری به زبان انگلیسی با نام «دیدگاهی شرقی از صلح» (An Oriental's view of Peace) در روزنامۀ «اخبار میامی» از «پرنس ارفع‌الدوله» چاپ شد. ترجمۀ شعر چنین است:

«سرچشمۀ این جنگ‌های مخرب را جستجو کنید،
مملو از وحشت‌هایی که جهان از آن متنفر است،
اول، ما باید ریشه این شر را پیدا کنیم.
سپس به دنبال راه حلی برای از بین بردن آن باشیم.
این آمیخته به طمع و جهل است که باعث می شود
بشر به شرافتمندانه ترین قوانین خود بی اعتنایی کند
و در حالی که این شرارت ها نفوذ وحشتناک خود را حفظ می کنند،
جهان هرگز نمی تواند روز صلح را بشناسد.
در هر سکونتگاهی باید دکترین برادری را موعظه کنیم.
و بیاموزیم که همه نژادهای بشر یکی هستند،
همه شریک جهان هستند که در آن هیچ کس
در نزد خالق بزرگ ترجیح ندارد
[خالقی] که یک خانه را برای همۀ آفریده‌های خود ساخت»

بیت اول شعر به زبان انگلیسی:

Search out the source of these pernicions wars,
Replate with horrors which the world abhors,

[۵۹]

عبدالله مستوفی گفته است او به شاعران فرانسوی پول می‌داده تا اشعارش را ترجمه کنند و سپس آنها را در دفتری دوزبانه جمع‌آوری کرده و هدیه می‌داده است. مستوفی گفته است همه به علت اشعار نه‌چندان قوی او در غیابش به او می‌خندند و در پیش رو از او تحسین می‌کنند. احتشام‌السلطنه نیز گفته است:

«اصولاً با زبان و ادبیات فارسی چندان آشنایی ندارد. در تمام فرنگستان به پرنس شاعر و سفیر شاعر (البته به طور استهزاء) شهرت دارد.» [۶۰]

خبرنگار روزنامۀ Star Weekly کانادا در گزارش خود از مجمع ملل (سال ۱۹۲۱) او را فردی «با طبیعت رمانتیک و شاعرانه» دانسته که سخنانش رنگ و بویی از عرفان شرق دارند.[۲۳]

منتخب دانش

[ویرایش]

ارفع در سال ۱۳۰۶ ه.ق مجموعه اشعار خود و دیگران را با نام «منتخب دانش» چاپ کرد. برای نمونه این شعر در این کتاب از «حاج میرزا عسکری» (متخلص به مسرور) چاپ شده است[۶۱]:

جناب حضرت دانش ترا بدانش و فضلنظیر نیست مسلم بهیچ آفاقی
بغیر ذات خدا طاق نیست در عالموی بفضل کنون در زمانه خود طاقی
فروغ دیده اهل هنر توئی امروز چراغ جمع معارف بدون اغراقی
چو مخترع بالف‌با شدی بذوق سلیمبماند نام نکوی تو در جهان باقی
همیشه خاطر زارم بدی حزین و غمین که هیچکس نبرد نام من به اوراقی
از این سپس بجهان من همیشه مسرورم که در مدیح تو گشتم شهیر آفاقی

رسالۀ رشدیه

[ویرایش]

او در زمانی که مترجم سفارت ایران در تفلیس بود، تحت تاثیر افکار میرزا فتحعلی آخوندزاده جزوه‌ای به زبان فارسی و فرانسوی[۶۲] دربارۀ لزوم تغییر رسم‌الخط زبان فارسی نوشت و در آن الفبایی اختراع کرد و نام رساله را «رشدیه» گذاشت. این الفبا شامل اکثر حروف لاتین و برخی حروف روسی بود.[۱۴] بخشی از این رساله چنین است:

«و این را هم عرض میکنم که مراد من این نیست که الف و بای اسلامی حکماً به فلان خط مبدل بشود بلکه مقصود اصلی آن است که حروفات و کلمات جداجدا نوشته شده و حروفات مصوته کاملاً بمیان حروفات صامته مندرج بشوند که مصدر جمیع معایب این است که ما را بعقب انداخته والسلام».[۶۳]

رضا ارفع رساله را برای چاپ به ادارۀ اختر در استانبول فرستاد. برای چند نفر از جمله کامل پاشا (وزیر معارف دولت عثمانی)، محمدحسن خان صنیع‌الدوله و میرزا ملکم‌خان فرستاد.[۶۴] ملکم‌خان (گویا برای مسخره کردن[۱۱]) نوشت چون شما معلومات فراوان دارید، خوب است کلمۀ دانش را برای نام خانوادگی خود برگزینید:

«آقای میرزارضاخان فدایت شوم. شما که در اغلب دقایق ترقیات عهد ما اطلاعات عمیق حاصل کرده‌اید البته تا بحال خوب ملتفت شده‌اید که علاوه بر اسم شخص هرکس باید اسم خانواده هم داشته باشد. لزوم و محسنات این اسم خانواده را از برای شما شرح نمیدهم همین قدر میگویم که یک اسمی از برای خانواده خود انتخاب بکنید و بملاحظه آن کمالات مختلف که در نهایت خوشوقتی در وجود شما مشاهده میکنم خیلی مناسب می بینم که اسم خانواده خود را دانش قرار بدهید. بعد از این من همیشه اسم شما را میرزارضاخان دانش خواهم نوشت و ان شا الله سرکار شما این اسم شریف را به هر ملاحظه روز بروز محترم خواهند ساخت. غره رمضان ۱۲۹۹ ناظم الدوله ملکم.»[۶۲]

میرزا رضا این پیشنهاد را جدّی گرفته و این نام را به عنوان تخلّص شاعری خود انتخاب کرد.[۱۱]

رضا ارفع در خاطراتش ادعا کرده است که افرادی به مجتهدی در خراسان گفته‌اند او در این رساله خواسته قرآن را به الفبای فرنگی تغییر بدهد و به مسلمان‌های دنیا تکلیف کرده که کلام‌الله را تغییر بدهند و آن مجتهد هم فتوای قتل او را داده است اما پس از آن که خود او حضوری نزد مجتهد رفته و توضیح داده است، ابطال حکم را گرفته است.[۶۵]

بناها

[ویرایش]

قصر فیروزه

[ویرایش]

رضا ارفع در سال ۱۳۰۹ ه.ق بورجومی در فاصلۀ ۱۱۸ کیلومتری تفلیس گرجستان فعلی، عمارتی به نام قصر فیروزه ساخت.

قصر فیروزه دو طبقه است و یک ایوان دارد. هفت کتیبه به زبان فارسی، دو کتیبه به عربی، دو کتیبه به روسی و دو کتیبه به انگلیسی در این بنا وجود دارد. بخشی از بالکن مرکزی با چوب ساخته شده و بخشی دیگر با سنگ فیروزه تزئین شده است. این بنا تزئینات گچ‌بری و آیینه‌کاری هم دارد. در ورودی ایوان نقش شیر و خورشید قرار دارد. در ایوان ورودی دو کتیبه از سنگ مرمر با این اشعار قرار گرفته است:

کتیبۀ اول:

در نضارت چو قصر فیروزهنیست جایی به زیر چرخ کبود
لوحش الله از این هوا و نسیمهمه عنبر شمیم و مشک آلود
هر یک از غرفهایش سوی بهشتبهر نظاره منظری بگشود

کتیبۀ دوم:

خبر از ذوق حضرت دانشکاین چنین جایی منتخب فرمود
اندر این قصر خرم و خندان باد تا روزگار خواهد بود
بهشت تاریخ سال فیروزشقصر فیروزه حشمت الموعود

مصراع آخر احتمالاً باید نشان‌دهندۀ ابجد سال ساخت این بنا باشد. اما ابجد این مصراع ۱۶۰۳ است که مشخص نیست به چه چیزی اشاره می‌کند.

در کتیبۀ دیگری روی سنگ مرمر سیاه (با زمینۀ سنگ مرمر سفید) نیز این شعر نوشته شده است:

گفت سعدی گر بماند ز آدمینام نیکو به که قصر زرنگار
ماند از میرزا رضا خان در جهان نام نیک و قصرهای زرنگار

در میان این دو شعر، کتیبه‌ای به زبان عربی وجود دارد:

هو حسبی الله و نعم الوکیلنعم المولی و نعم النصیر سنه ۱۳۰۹

در کتیبه‌ای دیگر در این بنا هم به تاریخ قمری ساخت آن اشاره شده است:

نه رفته بود از سنه سیصد و هزارکاین کلبۀ محقر و این مشت سبزه زار
فیروزه نام یافت ز احباب دوستانکز میرزارضاخان ماند بیادگار

[۱۹]

نام «میرزا رضاخان» به روسی و انگلیسی به همراه سال میلادی ساخت بنا (۱۸۹۲) هم در کتیبه‌های دیگر به چشم می‌خورد. نام بنا به انگلیسی (FIROUZE) هم در نوشتۀ دیگری بر دیوار بنا قرار دارد. در بخشی از تزئینات به نام «میرزا محمد نقاش قزوینی» اشاره شده است. تصویر ناصرالدین شاه («اعلیحضرت فرشوکت اقدس همایون شاهنشاه ایران ناصرالدین شاه قاجار») و میرزارضاخان («میرزا رضاخان دانش معین الوزراء قونسول دولت علیه ایران») نیز در قاب‌های جداگانه‌ای در میان آینه‌کاری‌ها قرار دارد.[۲۱]

این عمارت در سال ۲۰۱۶ با هزینۀ ۲ میلیون دلار به هتل Golden Tulip (Borjomi Palace Hotel: Member of Louvre Hotels Group) تبدیل شد. در مراسم افتتاحیۀ آن وزیر اقتصاد گرجستان سخنرانی کرد.[۶۶]

دبستان دانش

[ویرایش]

رضا ارفع در زمانی که سفیر ایران در روسیه بود، «دبستان دانش» را در سال ۱۲۷۸ (۱۳۱۶ ه.ق) در محلۀ آب‌ مَنگُل تهران ساخت.[۶۷] این مدرسه در بر اساس درخواست محمود مفتاح‌الملک ساخته شد. مفتاح‌الملک مسئول ادارۀ مدرسۀ افتتاحیه در محلۀ سنگلج بود. مدرسۀ افتتاحیه در همان سال از سوی انجمن معارف در تهران افتتاح شده بود و قرار بود به ازای هر صد دانش‌آموز عادی ۲۵ دانش‌آموز مستمند را هم به صورت رایگان بپذیرد. مفتاح‌الملک از ارفع‌الدوله خواست ادارۀ بخش رایگان این مدرسه (موسوم به «مکتب مجّانی») را بر عهده بگیرد.[۶۸] رضا ارفع و ایرانیان مقیم روسیه هزینه‌های دبستان دانش را پرداخت می‌کردند.

یک سال بعد محمدحسین امین‌الضرب خانه‌ای در محلۀ آب‌منگل تهران در اختیار ارفع‌الدوله قرار داد تا این مدرسه از سنگلج به آنجا منتقل شود. یحیی دولت‌آبادی به درخواست ارفع‌الدوله ادارۀ این مدرسه را برعهده گرفت. پس از به‌توپ بستن مجلس (۱۲۸۷) دولت‌آبادی به استانبول رفت و دبستان دانش تعطیل شد. ارفع‌الدوله پس از خلع محمدعلی‌شاه و برنگشتن دولت‌آبادی تصمیم گرفت ساختمان این دبستان را با شرط این که همیشه به نام «دانش» نامیده شود به وزارت معارف واگذار کند. بنابراین این مدرسه از سال ۱۲۹۷ به نام «دبستان دانش نمره ۴۰» شناخته شد.

چند سال پیش از انقلاب ۵۷ وزارت آموزش و پرورش ادارۀ این مدرسه را به جامعه تعلیمات اسلامی سپرد و این تشکل نام مدرسه را به «دبستان اثنی‌عشری» تغییر داد. برخی گفته‌اند فردی به نام «راسخ» از اعضای این جامعه پیشنهاد داده برای عمل به نیت واقف مدرسه (ارفع‌الدوله) نام آن را «دانش اثنی‌عشری» بگذارند اما به این پیشنهاد عمل نشد. ساختمان اولیۀ مدرسه سه حیاط تو در تو داشته است. یک حیاط برای تشکیل کلاس‌ها، دیگری برای بازی دانش‌آموزان و سومی برای سکونت سرایدار مدرسه. این ساختمان یک بار در دهّ ۴۰ و یک بار در سال ۱۳۷۸ به طور کامل بازسازی شد[۶۹]

باغ ارفع

[ویرایش]

او در تهران باغی بزرگ در خیابان شاپور روبه‌روی پارک اتابک ساخت. اکنون در این باغ استادیوم ورزشی، تالار رودکی و دبیرستان نوربخش وجود دارد.[۱۷]

دانشگاه

[ویرایش]
عمارت دانشگاه در موناکو
ارفع‌الدوله در عمارت دانشگاه موناکو، مجمسمه داریوش کبیر را نشان می‌دهد

او در موناکو قصری به نام دانشگاه ساخت و بعد آن را تبدیل به موزه کرد.[۱۷]

اقدامات مهم

[ویرایش]
  • از اعضای لژ بیداری ایران[۲۲]
  • شهرت به عنوان پرنس (شاهزاده) بدون نسبت با پادشاهان و ملکه‌ها (شاهزاده)[پاورقی ۲]
  • نامزدی برای جایزهٔ صلح نوبل در سال‌های ۱۹۰۴ و ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۷[۷۰]

یادداشت‌ها

[ویرایش]
  1. Conférence de La Haye,1903
  2. از دیگر کسانی که در دورهٔ قاجار لقب پرنس دریافت کرده‌اند ولی شاهزاده نبوده‌اند می‌توان به پرنس ملکم خان ناظم‌الدوله، پرنس محمدعلی خان علاءالسلطنه، پرنس مهدی خان علاءالسلطنه، پرنس عبدالصمد خان ممتازالسلطنه و پرنس اسحاق خان مفخم‌الدوله نام برد.

پانویس

[ویرایش]
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ Eskandari-Qajar, Manoutchehr.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ارفع‌الدوله، صفحۀ ۳۱۳
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ارفع‌الدوله، صفحۀ ۱۴
  4. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۳۹۳
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ارفع‌الدوله، صفحۀ ۵
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ عاقلی، باقر. ۸۳-۸۶
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ دهباشی، علی. صفحۀ هفت
  8. ارفع‌الدوله، صفحه ۱۰
  9. ارفع‌الدوله، صفحه ۱۲
  10. ارفع‌الدوله، صفحه ۱۷
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ دهباشی، علی. صفحۀ هشت
  12. Arfa, Hassan. p. 4
  13. Ami̇rdabbaghi̇an, Amin (2020-06-30). "Çevirmen ya Büyükelçi: Prens Erfa' Danish". İran Çalışmaları Dergisi. 4: 181–210. doi:10.33201/iranian.645201. ISSN 2536-5029.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ارفع‌الدوله، صفحۀ ۶۹
  15. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۷۲
  16. دهباشی، علی. صفحۀ نه
  17. ۱۷٫۰۰ ۱۷٫۰۱ ۱۷٫۰۲ ۱۷٫۰۳ ۱۷٫۰۴ ۱۷٫۰۵ ۱۷٫۰۶ ۱۷٫۰۷ ۱۷٫۰۸ ۱۷٫۰۹ ۱۷٫۱۰ ۱۷٫۱۱ ۱۷٫۱۲ ۱۷٫۱۳ رضا ارفع: پرنس ایرانی. دنیای اقتصاد
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ دهباشی، علی. صفحۀ ده
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ ارفع‌الدوله، صفحه ۳۱۹
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ دهباشی، علی. صفحۀ یازده
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ سروری، حمیدرضا.
  22. ۲۲٫۰۰ ۲۲٫۰۱ ۲۲٫۰۲ ۲۲٫۰۳ ۲۲٫۰۴ ۲۲٫۰۵ ۲۲٫۰۶ ۲۲٫۰۷ ۲۲٫۰۸ ۲۲٫۰۹ ۲۲٫۱۰ معزی، فاطمه.
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ «Persia's relation to Britain and Russia». Star Weekly. ۸ اکتبر ۱۹۲۱. ص. ۱۸. دریافت‌شده در ۲ سپتامبر ۲۰۲۴.
  24. دهباشی، علی. صفحۀ یازده و دوازده
  25. دهباشی، علی. صفحۀ دوازده
  26. دهباشی، علی. صفحۀ سیزده
  27. "Persia and the League" (به انگلیسی). Hull Evening News. 23 August 1920. Retrieved 2 September 2024.
  28. "Chips of News" (به انگلیسی). The Ormskirk Advertiser, etc. 26 August 1920. p. 7. Retrieved 2 September 2024.
  29. Caldwell، John (۲۸ دسامبر ۱۹۲۰). «Caldwell Letter». Fort Scott Daily Tribune and Fort Scott Daily Monitor: ۴. دریافت‌شده در ۲ سپتامبر ۲۰۲۴.
  30. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۵۷۷-۵۹۰
  31. "Un Voyage Mouvmente" (به فرانسوی). Le Devoir. 18 November 1920. p. 3. Retrieved 2 September 2024.
  32. "PRINCE SEIZED BY THIEVES, HIS AIDE MURDERED" (به انگلیسی). The Ogden Standard-Examiner. Nov 18, 1920. p. 1. Retrieved 2 September 2024.
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ «JAZZ AND GIN FIZZ ENLIVEN DELEGATES». The Evening Sun. ۲۷ سپتامبر ۱۹۲۱. دریافت‌شده در ۲ سپتامبر ۲۰۲۴.
  34. "LEAGUE MAKES WAR ON TYPHUS IN NEAR EAST" (به انگلیسی). Statesman Journal. 8 دسامبر 1920. p. 1. Retrieved 2 September 2024.
  35. "League Cries Down Entry of Germany, But Admits Austria" (به انگلیسی). The Philadelphia Inquirer. Dec 16, 1920. p. 13. Retrieved 2 September 2024.
  36. «Persian protects carpet workers». The New York Times. ۲۲ ژانویه ۱۹۲۲. ص. ۳۱. دریافت‌شده در ۲ سپتامبر ۲۰۲۴.
  37. «The Covenant of the League of Nations (Art. 1 to 26)». Office of the Historian. دریافت‌شده در ۲ سپتامبر ۲۰۲۴.
  38. «Protection of Minorities». Western Daily Press. ۱۲ سپتامبر ۱۹۲۲. ص. ۸. دریافت‌شده در ۲ سپتامبر ۲۰۲۴.
  39. «طرح تریاک ایران در جامعه ملل». روزنامه اطلاعات. ۱۳ شهریور ۱۳۰۵. دریافت‌شده در ۱ سپتامبر ۲۰۲۴.
  40. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۱۴۱
  41. وبگاه دایرة المعارف ایرانیکا
  42. Arfa, Hassan. pp. 10-11
  43. Arfa, Hassan. p. 14
  44. Arfa, Hassan. p. 21
  45. "Karl Lindberg (viulutaiteilija)" (به فنلاندی).
  46. "Tjugoandra årgången (händelserna 1944)". Project Runeberg (به سوئدی). Stockholm: Gummessons Boktryckeri AB. 1945.
  47. "Elsa Cecilia Maria Lindberg-Dovlette". Geni (به انگلیسی).
  48. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۴۷۷
  49. ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ ذوالفقاری، ابراهیم
  50. عاقلی، باقر. ۸۰-۸۳
  51. عاقلی، باقر. ۷۹-۸۰
  52. ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ ۵۲٫۲ "Fatimeh Enayet/Sylvie Eve Françoise ARFA". Geneanet (به فرانسوی).
  53. Makkonen, Anne. "My Overture: Dance Art in Finland 1917-39" (PDF) (به انگلیسی).
  54. "En omfattande konst- och kulturhistorisk utställning på Tikanojas konsthem belyser uppfattningarna om österländsk andlighet och mystik". Vaasa (به سوئدی).
  55. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۱
  56. دهباشی، علی. صفحۀ هفده
  57. ر.ک دهباشی، علی. صفحۀ پنج
  58. ارفع‌الدوله، صفحه ۴۵۵
  59. «An Oriental's view of Peace». The Miam News. ۱۰ آوریل ۱۹۱۷. ص. ۴. دریافت‌شده در ۲ سپتامبر ۲۰۲۴.
  60. دهباشی، علی. صفحۀ چهارده و پانزده
  61. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۱۳۱-۱۳۲
  62. ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ ارفع‌الدوله، صفحۀ ۷۱-۷۲
  63. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۱۲۹
  64. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۷۱
  65. ارفع‌الدوله، صفحۀ ۱۲۸-۱۳۱
  66. "Historic building transforms into Golden Tulip Borjomi hotel". Agenda.GE (به انگلیسی).
  67. «آب‌مَنگُل». تهران‌نامه.
  68. تاره، مسعود (۶ بهمن ۱۴۰۲). «افتتاحیه، مدرسه». مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی).
  69. حسینی، حمیدرضا.
  70. «Nobel Website: Prince Arfa Mirza Rhiza Khan».

منابع

[ویرایش]
  • «ARFAʿ, ḤASAN». وبگاه دایرة المعارف ایرانیکا. دریافت‌شده در ۷ ژوئن ۲۰۱۸.
  • Arfa، Hassan (۱۹۶۴). Under Five Shahs. Edinburgli: R. & R. Clark Ltd. ص. ۴۶۲.
  • Eskandari-Qajar, Manoutchehr (21 نوامبر 2003). "Villa Danesh". Iranian.com (به انگلیسی). Archived from the original on 18 November 2007.