پرش به محتوا

سلطان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

سلطان یک عنوان سلطنتی رسمی است که در طول تاریخ توسط فرمانروایان ترک و عرب مورد استفاده قرار گرفته است. این عنوان از عنوان پادشاه یا مَلِک متمایز است؛ اگرچه هر سه به‌طور مشابه به فرمانروای یک حکومت اشاره دارند. استفاده از عنوان «سلطان» تنها محدود به کشورهای اسلامی است که در عین مفهوم سیاسی، بار مذهبی نیز دارد؛ برعکس عنوان سکولارتر پادشاه که هم در کشورهای اسلامی و هم غیراسلامی استفاده می‌شود. به سرزمین تحت فرمان یک سلطان «سلطان‌نشین» گفته می‌شود؛ اگرچه از دیرباز به‌کار رفتن آن رایج نبوده است.

امروزه برونئی، مالزی و عمان تنها کشورهای مستقلی هستند که پادشاهان‌شان عنوان رسمی «سلطان» را در اختیار دارند. در دورهٔ معاصر، این عنوان به تدریج توسط حاکمان موروثی که مایلند بر اقتدار سکولار و تحت حاکمیت قانون خود تأکید کنند، با عنوان «پادشاه» جایگزین شده است. یک نمونهٔ قابل توجه در سلطنت مراکش بود که سلطان آن در سال ۱۹۵۷ عنوان رسمی را به پادشاه تغییر داد.

واژه‌شناسی

[ویرایش]

واژهٔ سلطان از لفظ «سلطه» در زبان عربی به معنای قدرت و فرمانروایی گرفته شده است. مطابق مدارک موجود، کاربرد این واژه در متون عربی پیش از اسلام (در اشعار) نادر است؛ لکن کلمه «سِلِّیط» و فعل «سلط» در دو قالب صرفی معلوم و مجهول، به‌طور مکرر استفاده شده است. این واژه در ابتدا بیانگر نوعی اقتدار اخلاقی یا قدرت معنوی (برخلاف قدرت سیاسی) بوده است و در قرآن چندین‌بار با این معنا به‌کار رفته است. در کل، واژهٔ سلطان ۳۷ بار در قرآن و در دو حیطهٔ عام معنایی «برهان» و «سلطه» ذکر شده است. هر یک از این دو حیطه شامل نمونه‌های مرتبط دیگری است؛ بدین صورت که در معنای برهان مشتمل بر نمونه‌هایی چون: «هر‌گونه‌ برتری و موفقیت در پرتو استدلال و حجت‌آوری»، «معجزه»، «عذر موجه»، «دستاویز و بهانه» و در معنای سلطه مشتمل بر هر‌گونه «سلطه مادی و معنوی»، «بسط ید»، «برتری موقعیتی»، «نفوذگری»، «بهره‌مندی از لطف و رحمت الهی» و غیره است. این واژه در سوره‌های مکی بسیار بیشتر از سوره‌های مدنی در حیطهٔ معنایی برهان به‌کار رفته است که این امر به سبب طرح بیشتر مسائل و مباحث اعتقادی است. روی هم رفته، نمی‌توان مدعی شد که واژهٔ سلطان در مفهوم حاکم و زمامدار در قرآن به‌کار رفته است و گزارش‌های تاریخی، کاربرد واژه با این مفهوم و در شکل لقب یا عنوان را برای برخی از فرمانروایان مسلمان همچون محمود غزنوی، در اواخر قرن چهارم هجری نشان می‌دهد. البته برخی پیشینهٔ این نوع کاربرد را به نیمهٔ قرن دوم هجری می‌رسانند.[۱] این عنوان از عنوان پادشاه یا مَلِک متمایز است؛ اگرچه هر سه به‌طور مشابه به فرمانروای یک حکومت اشاره دارند.

تاریخچه

[ویرایش]

در دوران صدر اسلام، قدرت و اقتدار نهایی در اختیار خلیفه بود که رهبر خلافت به حساب می‌آمد. با این حال، تشتت فزایندهٔ سیاسی در جهان اسلام پس از قرن دوم هجری، این اجماع را به چالش کشید. تا پیش از آن فرمانداران محلی با اختیارات اداری، عنوان امیر را داشتند و با هدف امارت توسط شخص خلیفه منصوب می‌شدند؛ اما از قرن سوم هجری برخی از آنها تبدیل به حاکمان بالفعل و مستقل شدند و سلسله‌های خود مانند اغلبیان و طولونیان را تأسیس کردند. در اواخر قرن چهارم هجری، اصطلاح «سلطان» شروع به استفاده برای اشاره به یک حاکم با قدرت عملاً مستقل کرد؛ اگرچه تبیین تکامل اولیه آن پیچیده و دشوار است.

نخستین شخصیت مهمی که به وضوح این عنوان را به خود اختصاص داد سلطان محمود غزنوی (حکومت: ۹۹۸–۱۰۳۰ م) بود که یک امپراتوری وسیع را با مرکزیت غزنین در شرق ایران‌زمین (افغانستان کنونی) و شمال هندوستان ایجاد کرد. اندکی پس از آن، ترکان سلجوقی بعد از شکست غزنویان و تسلط بر قلمروی بزرگ‌تر که شامل بغداد، پایتخت خلفای عباسی نیز می‌شد، این عنوان را به خود گرفتند. طغرل بیگ (حکومت: ۱۰۳۷–۱۰۶۳ م) رهبر اولیه سلجوقیان، نخستین فرمانروای این دودمان بود که عنوان «سلطان» را در ضرب سکه‌های خود به کار برد. در عین حال که سلجوقیان خلفای بغداد را به‌عنوان رهبر جهان اسلام به رسمیت می‌شناختند، قدرت سیاسی خودشان آشکارا بر جامعهٔ مسلمانان سایه انداخته بود. این امر باعث شد که انواع دانشمندان مسلمان (به ویژه امام‌الحرمین جوینی و امام محمد غزالی) تلاش کنند تا توجیهاتی نظری برای اقتدار سیاسی سلاطین سلجوقی در چارچوب مرجعیت عالی و رسمی خلفای شناخته شده عباسی ایجاد کنند. به طور کلی، توجیهات بر این اساس بودند که تمام اختیارات مشروع از خلیفه اسلام ناشی و به حاکمان مستقلی که خلیفه آنها را به رسمیت می‌شناسد، تفویض می‌شود. برای مثال، غزالی استدلال می‌کرد که درحالی‌که خلیفه ضامن شریعت اسلامی بود، برای اجرای قانون در عمل به قدرت قهری نیاز بود و رهبری که مستقیماً آن قدرت را اعمال می‌کرد، سلطان بود.

اهمیت جایگاه سلطان در دوران جنگ‌های صلیبی و زمانی که رهبرانی مانند صلاح‌الدین ایوبی (حکومت: ۱۱۷۴–۱۱۹۳ م) با عنوان «سلطان» رویارویی با دولت‌های صلیبی در شام را رهبری کردند، ادامه یافت. دیدگاه‌ها در مورد منصب سلطان در طول بحرانی که پس از ویرانی بغداد توسط مغول‌ها در سال ۱۲۵۸ رخ داد و آخرین توان سیاسی عباسیان را از بین برد، توسعهٔ بیشتری یافت. از آن پس، بازماندگان خلفای عباسی در قاهره و تحت حمایت ممالیک مصر زندگی می‌کردند. اگرچه آنها هنوز به‌طور اسمی توسط ممالیک به عنوان خلیفه به رسمیت شناخته می‌شدند، اما عملاً هیچ مرجعیتی نداشتند و در سراسر جهان اسلام به رسمیت شناخته نشدند. ممالیک مصر با ادعای محافظان سلسلهٔ خلفای عباسی، خود را سلطان می‌نامیدند و متکلمان مسلمانی چون خلیل الظهیری استدلال می‌کردند که تنها آنان مستحق این عنوان بودند. با این وجود، در عمل بسیاری از دیگر حاکمان مسلمان آن دوره نیز از عنوان سلطان استفاده می‌کردند. ایلخانان مغول و دیگر حاکمان ترک از آن جمله بودند.

مقام سلطان و خلیفه در قرن نهم هجری/شانزدهم میلادی زمانی که امپراتوری عثمانی سلطنت ممالیک را فتح کرد و به قدرت مسلم و پیشرو مسلمانان سنی در بیشتر خاورمیانه، شمال آفریقا و اروپای شرقی تبدیل شد، شروع به ترکیب شدن کرد. دانشمند و فقیه عثمانی قرن شانزدهم، ابوسعود محمد افندی، سلطان سلیمان قانونی (حکومت: ۱۵۲۰–۱۵۶۶ م) را به عنوان خلیفه و رهبر همهٔ مسلمانان جهان به رسمیت شناخت. این تلفیق اختیارات سلطان و خلیفه در قرن یازدهم هجری/نوزدهم میلادی، در زمان افول ارضی امپراتوری عثمانی و زمانی که مقامات آن به دنبال این بودند که سلطان عثمانی را به عنوان رهبر کل جامعهٔ مسلمانان در مقابل گسترش استعمار اروپاییان مسیحی قرار دهند، با وضوح بیشتری مورد تأکید قرار گرفت. در بخشی از این روایت، حتی ادعا می‌شد که وقتی سلطان سلیم یکم قاهره را در سال ۱۵۱۷ تصرف کرد، آخرین نوادهٔ عباسیان در قاهره رسماً منصب خلیفه را به او واگذار کرده است. بنابراین این ترکیب دو مقام سلطان و خلیفه، علاوه بر اقتدار سیاسی رسمی، اقتدار دینی یا معنوی سلطان را نیز بالا برد.

از این دوره بعد، عنوان سلطان همچنان در خارج از امپراتوری عثمانی، مانند اشراف سومالی، اشراف مالایی و سلاطین مراکش (مانند سلسلهٔ علویان مراکش که در قرن هفدهم تأسیس شد) استفاده می‌شد. با این حال، این عنوان در جایگاه یک عنوان حاکمیتی توسط فرمانروایان مسلمان شیعه استفاده نمی‌شد. دودمان صفوی در ایران که بزرگ‌ترین کشور مسلمان شیعه‌مذهب در آن اعصار را تحت کنترل داشت و همچنین گورکانیان هند، از عنوان رسمی ایرانی شاه یا پادشاه استفاده می‌کردند؛ سنتی که در ایران توسط سلسله‌های بعدی نیز ادامه یافت و تا سقوط خاندان پهلوی در جریان انقلاب ۱۳۵۷ برقرار بود. در مقابل، آخرین سلطان عثمانی محمد ششم بود که سلطنتش مقارن با تجزیه امپراتوری عثمانی پس از جنگ جهانی اول و اعلام جمهوری ترکیه در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۳ بود؛ و بدین طریق، سلطنت ۶۰۰ سالهٔ سلاطین عثمانی نیز پایان یافت.

برای زنان

[ویرایش]
عهد بنت عبدالله همسر سلطان عمان (سمت راست) و گلنوش سلطان، یکی از والده سلطان‌های امپراتوری عثمانی (سمت چپ)

شکل زنانه واژهٔ عربی سلطان که توسط غربی‌ها استفاده می‌شود، سلطانه (به انگلیسی: sultana) است. این عنوان به‌طور قانونی برای برخی از زنان و مادران مسلمان سلاطین ترک استفاده شده است. با این حال، در زبان ترکی و ترکی عثمانی واژهٔ سلطان را برای زنان نیز به کار می‌بردند؛ زیرا دستور زبان ترکی (برخلاف زبان عربی) از کلمات یکسانی برای زنان و مردان استفاده می‌کند. مانند خرم سلطان و سلطان سلیمان قانونی. رهبران زن در تاریخ مسلمانان به درستی با عنوان «سلطانه» شناخته می‌شوند. با این وجود، همسر سلطان در سلطان‌نشین سولو «پانگوئین» (panguian) نامیده می‌شود و همسر اصلی سلطان در بسیاری از سلطان‌نشین‌های اندونزی و مالزی با نام‌های «پرمایسوری» (permaisuri)، «تونکو آمپوان» (Tunku Ampuan)، «راجا پرمپوان» (Raja Perempuan) یا «تنگکو آمپوان» (Tengku Ampuan) شناخته می‌شوند. ملکه همسر در برونئی اگر یک شاهدخت نیز باشد، به ویژه با نام «راجا ایستری» (Raja Isteri) با پسوند «پنگیران آناک» (Pengiran Anak) نیز نامیده خواهد شد. در کشورهای عربی از نام‌هایی به غیر از سلطانه برای زنان پادشاهان استفاده می‌شود. عهد بنت عبدالله همسر سلطان عمان دارای عنوان رسمی «سیدة الجَلیله» (بانوی بزرگ) می‌باشد.

سلطان‌نشین‌های پیشین

[ویرایش]

فهرست زیر شامل برخی از حکومت‌ها یا سرزمین‌ها در طول تاریخ است که تمام یا برخی از فرمانروایان آن عنوان رسمی یا لقب سلطان داشته‌اند. بسیاری از فرمانروایان با وجود داشتن یک عنوان رسمیِ به‌خصوص، از سوی سایر سلاطین با القاب دیگری همچون «سلطان» خطاب می‌شده‌اند. مانند شاهان صفوی و شاهان قاجار در ایران.

رسمی

[ویرایش]
آناتولی، قفقاز و آسیای میانه
شبه‌جزیره عربستان
آفریقا
جنوب آسیا
شرق و جنوب شرق آسیا

در اندونزی (هند شرقی هلند سابق):

غیررسمی

[ویرایش]

سلاطین کنونی جهان

[ویرایش]
سلاطین مستقل فعلی دنیا از راست به چپ: حسن البلقیه سلطان برونئی (از سال ۱۹۶۷)، هیثم بن طارق آل سعید سلطان عمان (از سال ۲۰۲۰) و ابراهیم اسکندر سلطان جوهر (از سال ۲۰۱۱)

سلاطین با قدرت مطلقه:

سلاطین در پادشاهی‌های فدرال:

سلاطین با قدرت در جمهوری:

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. سیاوشی، کریم؛ وکیل، ابراهیم (فروردین ۱۳۹۶). «مفهوم‌شناسی واژه سلطان در قرآن». پژوهش‌های زبان‌شناختی قرآن، دانشگاه اصفهان. ۶ (۱): ۱۰۹–۱۳۲.

پیوند به بیرون

[ویرایش]