پرش به محتوا

جوامع فارسی‌زبان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
تصویری از باغ گلهای پرهیزگاران جامی، مورخ ۹۳۱ خورشیدی. این تصویر شعر فارسی و نگارگری ایرانی را در هم آمیخته‌است، همان‌طور که در بسیاری از آثار ادبیات فارسی رایج است.

جوامع پارسی‌زبان یا جوامع پارسی‌مآب یا جوامع ایرانی‌مآب، جوامع و فرهنگ‌هایی هستند که بر پایه یا تحت تأثیر شدید کشور ایران قرار دارند و دارای زبان، فرهنگ، هویت، هنر و ادبیات ایرانی هستند. به این جوامع ایرانی‌مآب نیز گفته می‌شود.[۱]

این عنوان تنها ویژه فارسی‌زبانان و ایرانیان نیست و همچنین در مورد جوامعی به کار می‌رود که ایرانی‌تبار نبودند، اما از لحاظ زبانی و ساختار و جنس فعالیت‌های هنری و فرهنگی و ساختار سیاسی اجتماعی بر پایه یا تحت تأثیر شدید فرهنگ ایرانیان بوده‌اند. برای نمونه جوامع پارسی‌زبان قبل از قرن نوزدهم شامل سلجوقیان، گورکانیان،[۲][۳][۴] تیموریان،[۵][۶] امپراتوری عثمانی، غزنویان،[۷][۸][۹] و همچنین خوارزمشاهیان که وابستگی تباری با ایرانیان نداشتند بودند. در حقیقت جوامع فارسی‌زبان یک مقولهٔ ورای جغرافیای تاریخی ایران است.[۱۰]

با توجه به نفوذ تمدن ایرانی در جوامع اسلامی، ریچارد فرای می‌نویسد:

«بارها تأکید کرده‌ام جوامع آسیای مرکزی چه ترک‌زبان چه ایرانی‌زبان، دارای یک فرهنگ، یک مذهب، یک مجموعه از ارزش‌های اجتماعی و سنت‌ها هستند که تنها زبانِ متفاوت، آن‌ها را از یکدیگر جدا می‌کند. اعراب دیگر نقش زبان پارسی در ساختار فرهنگ اسلامی خود را درنمی‌یابند. شاید آن‌ها بخواهند گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار پایگاه‌های معنوی، اخلاقی و فرهنگی خود را حذف می‌کنند، درحالی‌که بدون این میراث، گذشته و احترام سالم بدان فرصت کمی برای ثبات و رشد مناسب وجود خواهد داشت.»[۱۱]

دولت‌ها و سلسله‌های فارسی‌زبان

[ویرایش]

این فهرست شامل سلسله‌های با تبار دیگر ولی زبان فارسی است:

در ایران بزرگ

[ویرایش]

در هند بزرگ (شبه قارهٔ هند)

[ویرایش]

در آسیای کوچک

[ویرایش]

تاریخچه

[ویرایش]

پس از اسلام هم فرهنگ ایرانی برخلاف دیگر فرهنگ‌های پیشا اسلامی منطقه شکوفایی خود را حفظ کرد و رشد کرد و آن ترکیبی از زبان پارسی و فرهنگ ایرانی_اسلامی بود که در نهایت به فرهنگ غالب و حاکم بر بسیاری از مناطق بزرگ ایران، آسیای صغیر، و جنوب آسیا تبدیل شد.[۱۲] زمانی که در قرن هفتم و هشتم میلادی مردم ایران بزرگ توسط نیروهای اسلامی فتح شدند، آن‌ها جزو یک امپراتوری بسیار بزرگتر از هر امپراتوری ایرانی پیش از اسلام شدند.[۱۲] فرهنگ اسلامی نوین که تا اندازه زیادی بر پایه فرهنگ ایرانی پیش از اسلام منطقه[۱۳] و همین‌طور فرهنگ اسلامی و عربی بود توسط اعراب فاتح به منطقه معرفی گردید.[۱۴]

فرهنگ ایرانی به‌ویژه در میان اقشار نخبه، تا سرزمین‌های غرب، میانه و جنوب آسیا گسترش یافت. هرچند جمعیت زیادی در سرتاسر این منطقه گسترده شده بودند و به زبان‌ها، دین‌ها و قومیت‌ها و نژادهای گوناگونی وابستگی داشتند. فرهنگ و زبان ایرانی توسط شاعران، هنرمندان، معماران، صنعتگران، حقوقدانان (فقیهان) و پژوهشگران این مناطق گسترش یافت و روابطشان را با دیگر افراد منطقه فرهنگ و زبان پارسی از آناتولی تا هند نگه داشتند.[۱۵]

صفویان و زنده شدن ایرانی‌گری

[ویرایش]

سلسله صفویان که در قرن شانزدهم بر ایران حاکم گردیدند نخستین سلسله بومی ایران از زمان بوییان تا آن زمان بودند.[۱۶][۱۷][۱۸] که با توجه به اجماع نظر محققین از کردستان ایران برخاسته بودند[۱۶][۱۹][۲۰] و در قرن یازدهم به اردبیل مهاجرت کرده بودند. آن‌ها بر هویت ایرانی دوباره تأکید کردند و یک حکومت مستقل ایرانی را برپا داشتند[۲۱] و فرهنگ ایرانی را رشد دادند و از آن نگهداری کردند.[۱۲] آن‌ها از ایران یک سنگر معنوی و روحانی شیعی در برابر اسلام رسمی سنی ساختند، و ایران را مخزن سنت‌ها و فرهنگ پارسی و خودآگاهی ایرانی‌گری کردند.[۲۲]

برگی از سلیمان نامه از عارف چلبی به سبک شیراز و خط پارسی

بنیان‌گذار سلسله صفویان، شاه اسماعیل خود را دارای عنوان پادشاه ایران با یک مفهوم ضمنی از کشور ایران که از افغانستان تا فرات و از آمودریا و سیحون تا سواحل خلیج فارس امتداد داشت می‌دانست. جانشینان وی از این هم بیشتر رفتند و خود را ملقب به عنوان شاهان‌شاه نمودند. شاهان صفوی خود را مانند پادشاهان ساسانیان خدایگان (سایه خدا بر روی زمین) می‌دانستند، معماری ساسانی احیا گشت، مسجدهای بزرگ برپا شد، چهارباغ‌های زیبا دوباره ساخته و نسخه‌ها گردآوری شد. (یکی از شاهان صفوی کتابخانه‌ای با ۳۰۰۰ جلد کتاب داشت) و نویسندگان (اهل قلم) را تشویق و حمایت کردند. صفویان شیعه را به ایران برای تمایز جامعه ایرانی از عثمانی معرفی کردند که رقیب سنی مذهب ایران در مرزهای غربی بود.[۱۵]

فرهنگ ایرانی در امپراتوری عثمانی

[ویرایش]

در قرن ۱۴ برتری عثمانی‌ها در آسیای صغیر افزایش یافت. عثمانی‌ها ادبیات پارسی را برای مدت پنج و نیم قرن پشتیبانی کردند و تعداد زیادی از نویسندگان و هنرمندان را مخصوصاً در قرن ۱۶ جذب کردند.[۲۳] یکی از نامدارترین شاعران پارسی دربار عثمانی فتح‌الله عارف چلبی بود. که همچنین وی یک نقاش و یک مورخ و همچنین آفریننده سلیمان نامه که زندگینامه سلیمان باشکوه بود نیز محسوب می‌شد.[۲۴] در اواخر قرن ۱۷ آن‌ها زبان پارسی را به عنوان زبان دربار و اداری امپراتوری عثمانی رها کردند و ترکی را جایگزین آن نمودند. تصمیمی که مغول‌های پارسی‌زبان هندوستان را به حیرت واداشت.[۲۵] سلطان سلیمان حتی دیوان شعری به زبان پارسی دارد.[۲۶]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. Said Amir Arjomand, Studies on Persianate Societies, (2004), p.6 ISBN 81-7304-667-0
  2. O. Özgündenli, "Persian Manuscripts in Ottoman and Modern Turkish Libraries", دانشنامه ایرانیکا, online edition, (LINK[پیوند مرده])
  3. K.A. Luther, "Alp Arslān" in Encyclopaedia Iranica, online edition, (LINK[پیوند مرده]): "Saljuq activity must always be viewed both in terms of the wishes of the sultan and his Khorasanian, Sunni advisors, especially Nezām-al-molk ..."
  4. دانشنامه بریتانیکا, "Seljuq", online edition, (LINK): "Because the Turkish Seljuqs had no Islamic tradition or strong literary heritage of their own, they adopted the cultural language of their Persian instructors in Islam. Literary Persian thus spread to the whole of Iran, and the Arabic language disappeared in that country except in works of religious scholarship"
  5. Lehmann, ‎F., ""Zaher ud-Din Babor - Founder of Mughal empire"", Encyclopaedia Iranica (به انگلیسی) (Online edition ed.), New York City: Columbia University, Center for Iranian (Persian) Studies, p. 320–323 {{citation}}: |edition= has extra text (help)نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link) Retrieved on 2006-11-07. : quote = His origin, milieu, training, and culture were steeped in Persian culture and so Babor was largely responsible for the fostering of this culture by his descendants, the Mughals of India, and for the expansion of Persian cultural influence in the Indian subcontinent, with brilliant literary, artistic, and historiographical results.
  6. "Timurids", The Columbia Encyclopedia (به انگلیسی) (Sixth edition ed.), New York City: Columbia University {{citation}}: |edition= has extra text (help) Retrieved on 2006-11-08.
  7. "Persian in service of the state: the role of Persophone historical writing in the development of an Ottoman imperial aesthetic", Studies on Persianate Societies 2, 2004, pp 145-163.
  8. "Historiography. xi. Persian Historiography in the Ottoman Empire", Encyclopædia Iranica, vol. 12, fasc. 4, 2004: 403-411.
  9. F. Walter, Music of the Ottoman court, Chap. 7 "The Departure of Turkey from the 'Persianate' Musical Sphere" (LINK)
  10. Euben R. L. , Enemy in the Mirror: Islamic Fundamentalism and the Limits of Modern Rationalism: A Work of Comparative Political Theory (Princeton, N.J. : Princeton University Press, 1999) p.54.
  11. R.N. Frye, The Golden Age of Persia, London: Butler & Tanner Ltd. , 1989, p.236
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ Robert Canfield Turko-Persia in historical perspective, Cambridge University Press, 1991
  13. A. Shapur Shahbazi, "Sassanian Dynasty", in Encyclopaedia Iranica, online edition 2006
  14. M. Boyce, "Bībī Shahrbānū and the Lady of Pārs", BSOAS 30, 1967
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ Hodgson, Marshall G. S. 1974. The Venture of Islam. 3 vols. Chicago: University of Chicago Press
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ Roger M. Savory, Encyclopaedia of Islam, "Safawids", Online Edition, 2005
  17. Roger M. Savory, "The consolidation of Safawid power in Persia", in Isl. , 1965
  18. فرهنگ‌نامه مایر، Vol. XII, p. 873, original German edition, " Persien (Geschichte des neupersischen Reichs)", (LINK بایگانی‌شده در ۲۰۰۷-۱۰-۱۰ توسط Wayback Machine)
  19. Savory, R. , "Ebn Bazzāz, Darvish-e Tavakkoli", Encyclopaedia Iranica (LINK); accessed January 30, 2007.
  20. Roger M. Savory. "Safavids" in Peter Burke, Irfan Habib, Halil Inalci: History of Humanity-Scientific and Cultural Development: From the Sixteenth to the Eighteenth Century, Taylor & Francis. 1999. Excerpt from pg 259: "From the evidence available at the present time, it is certain that the Safavid family was of indigenous Iranian stock, and not of Turkish ancestry as it is sometimes claimed. It is probable that the family originated in Persian Kurdistan, and later moved to Azerbaijan, where they adopted the Azari form of Turkish spoken there, and eventually settled in the small town of Ardabil sometimes during the eleventh century."
  21. Why is there such confusion about the origins of this important dynasty, which reasserted Iranian identity and established an independent Iranian state after eight and a half centuries of rule by foreign dynasties? in R.M. Savory, Iran under the Safavids (Cambridge University Press, Cambridge, 1980), page 3
  22. Hillenbrand R. , Islamic art and Architecture, London (1999), p228 – ISBN 0-500-20305-9
  23. Yarshater, Ehsan. 1988. The development of Iranian literatures. In Persian Literature, ed. Ehsan Yarshater, pp. 3—37. (Columbia Lectures on Iranian Studies, no. 3.) Albany: Bibliotheca Persica and State University of New York, 15
  24. Tahsin Yazıcı, "Čelebi", Encyclopaedia Iranica, (LINK[پیوند مرده]); accessed February 10, 2007
  25. Titley, Norah M. 1983. Persian Miniature Painting and its Influence on the Art of Turkey and India. Austin: University of Texas, 159
  26. Halman, Talat S. , Suleyman the Magnificetn Poet, (LINK[پیوند مرده])