پا
فارسی
ویرایشگونههای دیگر نوشتاری
ویرایشریشه لغت
ویرایش- پهلوی
آوایش
ویرایش- /پا/
اسم
ویرایشپا
- (جانوری): هر یک از عضوهای تحتانی بدن انسان و برخی جانوران که برای راه رفتن یا ایستادن بکار میرود. یکی از اندامهای بدن از بیخ ران تا سرپنجه.
- واحدی برای طول برابر با یک قدم متوسط، گام.
استعاره
ویرایش- (عامیانه): این پا اون پا کردن کنایه از: مردد بودن، دو دل بودن.
- (عامیانه): سر از پا نشناختن کنایه از: با اشتیاق سوی مقصود رفتن.
- (عامیانه): پا را کج گذاشتن کنایه از: کار زشت و ناپسند کردن.
- (عامیانه): از پا افتادن کنایه از: خسته شدن، از کار افتادن.
- (عامیانه): از پا در آمدن کنایه از: ضعیف شدن، مردن.
- (عامیانه): پا پیش گذاشتن کنایه از: اقدام کردن برای امری.
- (عامیانه): پا توی کفش کسی کردن کنایه از: با او در افتادن، به آزار او برخاستن.
- (عامیانه): پا در هوا ماندن کنایه از: بلا تکلیف ماندن.
- (عامیانه): پا را توی یک کفش کردن کنایه از: روی عقیدة خود پافشاری کردن، لجاج ورزیدن.
ریشه شناسی۲
ویرایش- پی بودن، حریف در قمار و کارهای دیگر.
- عهده، ذمه.
––––
برگردانها
ویرایشترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
ویرایش- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین