مکران
مُکْران
مَکُّران | |
---|---|
فهرست کشورهای مستقل | |
جمعیتشناسی | |
• نام اهلیت | بلوچ |
• زبان | زبان بلوچی اقلیت: زبان جدگالی، زبان بشاگردی |
بزرگترین شهرها |
مَکْران یا مُکْران یا مِکْران (به بلوچی: مَکُّران، به انگلیسی: Makoran) نامیست که در طول تاریخ به مناطق جنوبی بلوچستان که در امتداد ساحل بلوچستان به طول ۶۰۰ مایل (حدودا ۱۰۰۰ کیلومتر) از راس الکوه در غرب جاسک و حد میناب در ایران تا شرق لس بیله و نزدیکی بندر کراچی در پاکستان گسترده است گفته میشد.[۱][۲]
"ایالت مَکُران" یا مکران یا زمین مکران نام جغرافیایی است که در تاریخ پس از اسلام بر ناحیه ای از کرمان تا رود سند گفتهاند. حافظ ابرو در کتاب جغرافیا جلد ۳ صفحه ۱۲ مینویسد حد شرقی کرمان، زمین مکران است. بیابانی که بین کرمان و بحر است این بیابان میان کرمان و سجستان (سیستان امروزی) و خراسان واقع شده و جنوبی کرمان بحر مکران است. در بعضی منابع اروپایی سدههای ۱۶ تا ۱۸ از ایالت مکران نام برده شده است. در دورههای مختلف تاریخی این منطقه خودمُختار و تحت اداره خوانین محلی بوده است که عموماً خود را رعایای دولت ایران مینامیدند. امپراتوری بریتانیا در سده هیجده این منطقه را جزو هند و مستعمره بریتانیا نمود. امروزه در هند و در پاکستان شهرهایی بنام مکران وجود دارد. مکران در دورههای مختلف تاریخی بخشی از قلمرو ایران بوده است. مکران در نوشتههای مسالک و ممالک و التقویم الاقالیم دوم و از کرمان تا رود مهران (ایندوس) نامیده شده است.[۳] (سفرنامه مارکوپلو نیز مکران را شرح داده است) در بعضی اسناد و نقشههای تاریخی اروپایی و بعضی نوشتههای عربی دریای عرب امروزی نیز بحر مکوران بیان شده است.[۴]
کوههای خشک و بایر کرانههای مکران از دید جغرافیای طبیعی دنباله کویر است، که تا آنجا گسترش یافته. گویا در سدههای میانه این سرزمین از آنچه اکنون دیده میشود، حاصلخیزتر بوده ولی هیچگاه از دید دارایی دارای اهمیت نبوده است. جغرافینویسان پیشین اسامی بسیاری از شهرهای مکران را در کتابهای خود ثبت نمودهاند ولی هیچکدام بهطور گسترده از آن شهرها یاد نکردهاند. مهمترین درآمد مکران از نیشکر و یک گونه شکر سفید موسوم به پانیذ بوده است که از آنجا به سرزمینهای مجاور صادر میگردیده.[۵]
کاربرد و مرزهای کنونی
[ویرایش]«ماکا» یا «مگان» یا «ماکان» (بعد تر به مکران تبدیل شده) که یونانیها آن را «گدروزیا» نامیدند با گذر تاریخ رفته رفته کوچکتر و به سمت جنوب بلوچستان محدود میشده؛ چنانچه در اواخر ساسانیان و اوایل عصر اسلامی سرزمین گدروسیا شامل پنج ایالت پارادان، توران، مکران و سیستان، مازون بود. با اینکه پارادان از صفحه تاریخ محو شد و توران جای خود را به منطقه کلات داده اما باز هم گستره مکران کاهش یافته و محدود به جنوب بلوچستان شده است.
مکران امروزه به جنوب بلوچستان و خط ساحلی دریای مکران که میان دو کشور ایران و پاکستان تقسیم شده اطلاق میشود که از غرب با استان کرمان(رودبار زمین) و گیاوان زمین در استان هرمزگان،[۷][۸]از شمال با منطقه سرحد بلوچستان در استان سیستان و بلوچستان، از شرق با مکران پاکستان در ایالت بلوچستان پاکستان و از جنوب به دریای مکران منتهی میشود.[۹]
مکران ایران
[ویرایش]مکران ایران (جنوب بلوچستان ایران) تقریباً بیشتر شهرستانهای بلوچستانِ ایران، در استان سیستان و بلوچستان از جمله ایرانشهر، سراوان، سرباز، فنوج، نیکشهر، کنارک، زرآباد و چابهار را در بر میگیرد و از شمال با منطقه سرحد بلوچستان (شمال بلوچستان) که شامل خاش، زاهدان، میرجاوه، تفتان همسایه است.[۱۰]
مکران ایران به همراه سرحد بلوچستان دو منطقه بلوچستان ایران، در استان سیستان و بلوچستان را تشکیل میدهند.[۱۱]
مکران پاکستان
[ویرایش]مکران پاکستان که شامل نواحی:کیچ، پنجگور، گوادر میشود از شمال با نواحی خاران و واشک، از شرق با نواحی لسبیله و آواران همسایه است. منطقه مکران پاکستان از قرن ۱۸ تا قبل از انحلال سال ۱۹۵۵ تحت کنترل و حاکمیت خان نشین مکران، خاندان گیچکی بلوچ بود و بعد از سلطه انگلستان بر بلوچستان مکران پاکستان به عنوان ایالت شاهزاده نشین مکران یک ایالت فرعی از هند بریتانیا شد و تا سال ۱۹۵۵ بر مکران شرقی کنترل داشت.[۱۲][۱۳]
تاریخچه
[ویرایش]برخی مورخان مکران را با تمدن magan (مَگان یا ماکان) یکسان میپندارند.
مگان نام تمدنی کهن است که در حدود قبل۲۵۰۰ تا ۵۵۰ پیش از میلاد وجود داشته است که تاریخ پیدایش آن هم دوره سومریها و آکدیها تخمین زده میشود. و گستره آن بر بخشهای جنوب بلوچستان و بخشهایی از عمان و امارات متحده عربی میرسید. در متون سومری و آکدی به مگان یا ماکان اشاره مستقیم شده چنانچه نارام سین پادشاه بزرگ آکدی لقب اکدی سامی «ملک» را به فرمانروای مغلوب مگان داد.[۱۵] مگان به خاطر کشتیسازی و قابلیتهای دریاییاش شهرت داشت: یک کشتی مگان قادر به حمل حدود ۲۰ تن بار بود که هر کدام را به یک کشتی مهیب تبدیل میکرد.[۱۶][۱۷]در متون یافت شده مربوط به سومریان هم از مگان به عنوان یکی از شرکای تجاری مهم سومریان یاد شده است که مس و دیوریت مورد نیاز بینالنهرین از آنجا تأمین میشده است.[۱۸] این پژوهشها باعث شد که هانسمن ریشه نام مکران را از واژه قدیمی و اشاره شده ماکان یا مگان در متون سومری و آکدی بداند که بدون تردید ماکان در کتیبههای سومری و آکدی با ماکا یا مکا در کتیبههای هخامنشی یکسان است.[۱۹]
واراهامیهیرا در دانشنامه مشهور خود بریهات-سامیتا از مردمان غرب شبه قاره هند تحت عنوان Makara نام برده است.
آریان گزنفون مورخ یونانی از اصطلاح Icthyophagy (یونانی باستان: Ἰχθυοφάγοι) برای ساکنان مناطق شمال بحر مکران کنونی استفاده کرده است. Icthyophagy اصطلاحی عمومی به معنی «ماهی خواران» است که توسط جغرافی دانان یونانی عهد باستان برای جوامع ساکن در کنار دریاها گفته میشد. حال آنکه در مکران، صرفاً نواحی ساحلی با دریا مرتبط هستند و بخش اعظم این منطقه بیابانی و کویری و کیلومترها دور از دریا ست. سرزمین مکران به لحاظ موقعیت مکانی با ساتراپی مکا یکی از ساتراپیهای ایران در دوران هخامنشیان تطابق دارد. از مکا در کتیبههای به جامانده از دوران هخامنشیان در بیستون و تخت جمشید به عنوان ساتراپی چهاردهم ایران در عهد داریوش یاد شده است.
ابوریحان بیرونی در کتاب خود تحقیق ماللهند بیان میکند که خط ساحلی شبه قاره هند از تیز، پایتخت مکران، آغاز میشود.[۲۰]
یاقوت حموی (۵۷۴–۶۲۶ ه.ق) جغرافیدان و تاریخنویس مشهور در کتاب معجم البلدان در باب حرف میم در مورد دلیل نامگذاری مکران به این نام چنین مینویسد: «همانگونه که ذکر شد، سیره نویسان میگویند که: مکران به نام مکران بن فارک بن سام بن نوح علیه السلام نامگذاری شده است زیرا او به این منطقه آمده و در آنجا سکنی گزیده است»[۲۱][۲۲]
میتوان گفت سدهها سرزمین امروز بلوچستان، مکران نامیده میشده است. جهانگردان عرب نیز به نام مکران یا مکوران از این منطقه یاد کردهاند.
نامشناسی
[ویرایش]مکُّران: مک + ران. مک، مچ، مغ، در زبان بلوچی به معنی نخل است. مکران یعنی سرزمین دارای نخل. نخلستان. این نام از جغرافیای طبیعی منطقه گرفته شده است. مکران در دوران اسلامی رایج شده ولی بیشتر پژوهشگران این نام را مرتبط با نامهای دوران پیش از فتح اسلام میدانند. ارتباط با واژه مکا، مگان، از ساتراپیهای هخامنشیان میدانند. نویسندگان سدههای سیزده تا پانزده میلادی غالباً، واژه کیج (گچ) و مکران را استعمال میکردند و مارکوپولو نیز این منطقه را در سفرنامه خود کیس مکوران و عربها (تیز مکران) نامیده است بنظر میرسد تیز تغییر یافته گیچ باشد. در کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت، نام قدیمی مکران، گدروسیا ذکر شده است. (اسکندر قصد داشت به دریای شرقی برود اما سربازانش از همراهی او سرباز زدند و ناچار شد تا از مسیر گدروسیا، به بلوچستان وارد شود.[۲۳]
هماکنون بخش جنوبی بلوچستان در قسمت واقع در خاک پاکستان تحت عنوان «کیچ مکران» و قسمت واقع در خاک ایران صرفاً «مکران» شناخته میشود.[۲۴] کتاب خلیج فارس منتشر شده توسط دولت بریتانیا و وزارت خارجه انگلیس، بخش ایرانی مکران را مکران پارس نامیده است. کتاب خلیج فارس که ۱۹۱۷ توسط دولت بریتانیا منتشر شده است مناطق و آبادیها و شهرهای «مکران پارس» را از بندر عباس تا گوادور نام برده است. مکران فارس نامی است که در کتب عربی در دوره تسلط پارسیان بر ممالک مکران بکار رفته است و بنظر میرسد انگلیسیها واژه مکران پارس را از منابع عربی گرفتهاند. [۵]
ادبیات
[ویرایش]فردوسی در شاهنامه در باب رزم کیکاووس با شاه هاماوران (شاه مکران) به عدم ستیزهجویی و استقبال گرم بزرگان و پهلوانان مکران از کیکاووس و به سلامت گذشتن سپاهیانش از مکران اشاره میکند:
از آن پس چنین کرد کاووس رای که در پادشاهی بجنبد ز جای از ایران بشد تا به توران و چین گذر کرد از آن پس به مکران زمین ز مکران شد آراسته تا زره میانها ندید ایچ رنج از گره پذیرفت هر مهتری باژ و ساو نکرد آزمون گاو با شیر تاو ... چو آمد بر شهر مکران گذر سوی کوه قاف آمد و باختر چو آگاهی آمد بر ایشان ز شاه نیایش کنان برگرفتند راه پذیره شدندش همه مهتران به سر برنهادند باژ گران چو فرمان گزیدند بگرفت راه بیآزار رفتند شاه و سپاه
همچنین در داستان سیاوش نیز در نامه افراسیاب به فرمانده سپاه توران که حاوی دستور او برای گرفتن باج و خراج از سرزمینهای مختلف است بار دیگر از مکران نام برده شده است:
ببودند یک هفته زین گونه شاد ز شاهان گیتی گرفتند یاد به هشتم یکی نامه آمد ز شاه به نزدیک سالار توران سپاه کز آنجا برو تا به دریای چین از آن پس گذر کن به مکران زمین همی رو چنین تا سر مرز هند وز آنجا گذر کن به دریای سند همه باژ کشور سراسر بخواه بگستر به مرز خزر در سپاه
فردوسی در جایی دیگر در باب ستایش سلطان محمود غزنوی و در شرح جنگ بزرگ کیخسرو سومین پادشاه کیانی با افراسیاب، پادشاه توران، به خونخواهی پدرش ،سیاوش، به درگیری و جنگ میان کیخسرو و شاه مکران و متعاقباً کشته شدن شاه مکران و قتل و غارت سپاهیان کیخسرو در مکران اشاره میکند.
در پی شکست افراسیاب و متواری شدن او کیخسرو در پی او روان شد و نخست پیکی نزد خاقان چین فرستاد که وی سر اطاعت خم کرد و کسی نیز نزد شاه مکران فرستاد. اما شاه مکران از اطاعت از وی سر باز زد و کهتری را نپذیرفت و قاصد را نیز به خواری از دربار خود راند و به کی خسرو پیغام داد اگر بیآزار از مکران عبور کند هیچ آسیبی متوجه وی نخواهد شد اما اگر تصمیم به ورود سپاهیانش به مکران داشته باشد باشد در برابر ویرانی مکران سکوت نخواهد کرد و با پاسخ سختی روبرو خواهد شد:
فرستاد کس نزد خاقان چین به فغفور و سالار مکران زمین ... دگر نامور چون به مکران رسید دل شاه مکران دگرگونه دید بر تخت او رفت و نامه بداد بگفت از پیام آنچ بودش بیاد سبک مر فرستاده را خوار کرد دل انجمن پر ز تیمار کرد بدو گفت با شاه ایران بگوی که نادیده بر ما فزونی مجوی ... گر از من همی راه جوید رواست که هر جانور بر زمین پادشاست نبندیم اگر بگذری بر تو راه زیانی مکن برگذر با سپاه ور ایدونک با لشکر آیی به شهر برین پادشاهی ترا نیست بهر نمانم که بر بوم من بگذری وز این مرز جایی به پی بسپری
کیخسرو پس از این شنیدن این سخنان به سوی ختن رفت و سه ماهی در آنجا ماند و پس از آن به سوی مکران بازگشت، مجدداً فرستادهای نزد شاه مکران فرستاد و از او توشه راه سپاه را خواست و تهدید کرد که اگر اطاعت نکند لشکریانش مکران را ویران خواهند نمود.
بر این گونه چون شاه پاسخ شنید از آن جایگه لشکر اندر کشید بیامد گرازان بسوی ختن جهاندار با نامدار انجمن ... بچین اندرون بود خسرو سه ماه ابا نامداران ایران سپاه ... بیامد چو نزدیک مکران رسید ز لشکر جهاندیدهای برگزید بر شاه مکران فرستاد و گفت که با شهریاران خرد باد جفت خورش ساز راه سپاه مرا بخوبی بیارای گاه مرا ... ور ایدونک گفتار من نشنوی به خون فراوان کس اندر شوی همه شهر مکران تو ویران کنی چو بر کینه آهنگ شیران کنی
اما این بار نیز شاه مکران زیر بار اطاعت از کیخسرو نرفت و سپاهی عظیم برای رویارویی با وی گرد آورد اما در اوان جنگ شاه مکران کشته شد. برخی از اطرافیان کیخسرو به وی پیشنهاد دادند که سر از تن شاه مکران جدا کند اما وی با این کار موافقت نکرد و جدا کردن سر شهریاران را خلاف مروت دانست و در کمال احترام وی را به گونه ای که شایسته بود دفن کرد.
پس از چیرگی کیخسرو بر مکران سپاهیان وی روی به تاراج و غارت مکران گذاشتند و هیچ کودک و زن و پیری را از آسیب خود در امان نگذاشتند اما پس از مدتی، با فروکش کردن خشم کیخسرو و با پا درمیانی بزرگان و پارسایان مکران وی به سپاهیانش دستور توقف قتل و غارت را داد و پس از گذشت سالی مکران را ترک کرد.
فرستاده را گفت بر گرد و رو بنزدیک آن بدگمان باز شو بگویش که از گردش تیرهروز تو گشتی چنین شاد و گیتی فروز ببینی چو آیی ز ما دستبرد بدانی که مردان کدامند و گرد ... زمین کوه تا کوه لشکر گرفت همه تیز و مکران سپه برگرفت بیاورد پیلان جنگی دویست تو گفتی که اندر زمین جای نیست ... دو لشکر بران گونه صف برکشید که از گرد شد آسمان ناپدید ... هوا پر ز پیکان شد و پر و تیر جهان شد بکردار دریای قیر بقلب اندرون شاه مکران بخست وزآن خستگی جان او هم برست یکی گفت شاها سرش را بریم بدو گفت شاه اندرو ننگریم سر شهریاران نبرد ز تن مگر نیز از تخمهٔ اهرمن ... یکی دخمه سازید مشک و گلاب چنان چون بود شاه را جای خواب بپوشید رویش بدیبای چین که مرگ بزرگان بود همچنین ... از آن پس دلیران پرخاشجوی بتاراج مکران نهادند روی بدرهای شهر آتش اندر زدند همی آسمان بر زمین برزدند بخستند زیشان فراوان بتیر زن و کودک خرد کردند اسیر چو کم شد از آن انجمن خشم شاه بفرمود تا بازگردد سپاه
فرخی سیستانی از شعرای نامدار پارسی گوی سده پنجم در قصیده ای در ستایش ملک ایاز از مقامات و مقربان دربار سلطان محمود غزنوی میسراید:
به جایی برد خواهد خسرو او را که سالاران بدو گردند سالار بدو بخشید مال خطهٔ بست خراج خطهٔ مکران و قزدار کجا گردد فراموش آنچه او کرد ز بهر خدمت شاه جهاندار
مردمشناسی
[ویرایش]ساکنان بومی سرزمین مکران قوم بزرگ بلوچ هستند.[۲۸]
نگارخانه
[ویرایش]مستند مکران در سال ۱۴۰۰ توسط یاسین قاسمی بجد ساخته شد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «مستند مکران تصاویری از نقاط دیدنی و جاذبههای زیبای بلوچستان و شهر چابهار را به نمایش میگذارد. نقاطی که در دنیا کمنظیر هستند. تپه گل افشان با خاصیت درمانی، کوههای مینیاتوری با قدمت ۵ میلیون سال، جنگل حرا، سواحل و اسکلههای زیبا، تلاقی صحرا و دریا در روستایی شگفتانگیز و اما پیرمرد روستایی که سالیان سال با هزینه شخصی خودش از تمساحها مراقبت میکند تا نسلشان منقرض نشود.»[۲۹]
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ "Makran". www.britannica.com. Britannica. Retrieved 18 June 2016.
- ↑ دائرةالمعارف فارسی، سرواژه: مکران
- ↑ [۱]
- ↑ [۲]
- ↑ لسترنج (۱۳۶۷)، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمهٔ محمود عرفان، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص. ص۳۵۲
- ↑ https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Gedrosia-Maka_(Satrapy_of_the_Achaemenid_Empire).png
- ↑ «وبگاه کولبر نیوز در مورد گیاوان زمین». kolbarnews.com. kolbarnews.com.
- ↑ «گیاوان زمین از رسانه رسانک نیوز». rasanknews.com. rasanknews.com.
- ↑ محمد خاشی. کتاب بلوچستان شمالی سرحد، جنوبی مکران.
- ↑ محمد خاشی. کتاب بلوچستان شمالی سرحد، جنوبی مکران.
- ↑ محمد خاشی. کتاب بلوچستان شمالی سرحد، جنوبی مکران.
- ↑ {{Cite web|url=https://thediplomat.com/2016/02/a-brief-history-of-balochistan/%7Ctitle=A Brief History of Balochistan|first=Akhilesh|last=Pillalamarri|website=[[دیپلمات (مجله)]}}
- ↑ Malik, Fida Hussain (2020-10-14). Balochistan: A Conflict of Narratives (به انگلیسی). Saiyid Books. p. 11. ISBN 978-969-2200-02-8.
- ↑ https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Model_of_Magan_Boat0307pdf.jpg
- ↑ Tosi, Maurizio (1986). "The Emerging Picture of Prehistoric Arabia". Annual Review of Anthropology. 15: 461–490. doi:10.1146/annurev.an.15.100186.002333. ISSN 0084-6570. JSTOR 2155769.
- ↑ Bhacker, Redha. "Digging in the Land of Magan". Archeology. Archaeological Institute of America.
- ↑ حُمیدی، سعدبن سعید. بلوچستان از آغاز تا حملهٔ مغولان، پژوهشی در اقلیم، مردم و تاریخ بلوچستان. تهران: ربیدان، 1399. صص. ۴۰۸. شابک ۹۷۸۶۲۲۷۱۳۹۰۷۵.
- ↑ Hansman 1973, p. 555.
- ↑ حُمیدی، سعدبن سعید. بلوچستان از آغاز تا حملهٔ مغولان، پژوهشی در اقلیم، مردم و تاریخ بلوچستان. تهران: ربیدان، 1399. صص. ۴۰۸. شابک ۹۷۸۶۲۲۷۱۳۹۰۷۵.
- ↑ {{یادکرد وب|نشانی = http://www.columbia.edu/cu/lweb/digital/collections/cul/texts/ldpd_5949073_001/pages/ldpd_5949073_001_00000264.html?toggle=image&menu=maximize&top=&left=
- ↑ ج ۵ ص ۱۸۰ باب حرف میم چاب دارالصادر بیروت
- ↑ [۳]
- ↑ تاریخ تمدن، ویل دورانت، مترجمان: حسین کامیاب، محمد امین علیزاده، لیلا زارع. نشر بهنود، چاپ پنجم. ص. ۱۵۷.
- ↑ [۴]
- ↑ فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۷۵). شاهنامه براساس چاپ مسکو، به کوشش سعید حمیدیان. نشر قطره.
- ↑ رستگاری فسایی، منصور. فرهنگ نامههای شاهنامه مجلد اول. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- ↑ فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه به کوشش جلال خالقی مطلق. دائرالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۷۵). شاهنامه براساس چاپ مسکو. به کوشش سعید حمیدیان. نشرقطره.
- ↑ «شروع پخش و ارسال بینالمللی فیلم مستند مکران یاسین قاسمی». iranfilmport.com. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۹-۱۶.
- ایالت ساحلی مکران * بلوچستان و تمدن دیرینه آن - تألیف: ایرج افشار - ناشر: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - چاپ اول، بهار ۱۳۷۱ - صفحات ۲۶ و ۲۷
- تاریخ تمدن، ویل دورانت، مترجمان: حسین کامیاب، محمد امین علیزاده، لیلا زارع، نشر بهنود، چاپ پنجم، ص ۱۵۷
- اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان
- جغرافیای مکران. مرکز مطالعات خلیج فارس [۶]
- اهمیت مسیرهای مواصلاتی ایران برای شبه قاره هند و اوراسیا [۷]
- مقالههای دارای واژگان به زبان Balochi
- مقالههای دارای واژگان به زبان یونانی باستان (تا ۱۴۵۳)
- مکران
- استان سیستان و بلوچستان
- استانهای شاهنشاهی ساسانی
- بلوچستان
- بیابانهای پاکستان
- تاریخ استان سند
- تاریخ بلوچستان
- جغرافیای استان سند
- جغرافیای ایالت بلوچستان پاکستان
- دریای عرب
- دریای عمان
- دشتها
- دشتهای ایران
- دشتهای پاکستان
- زمینچهرهای استان سند
- زمینچهرهای ایالت بلوچستان پاکستان
- زمینچهرهای ایران
- زمینچهرهای بحرین
- زمینچهرهای عمان
- زمینچهرهای قطر
- زمینچهرههای امارات متحده عربی
- زمینچهرههای پاکستان
- سرحد بلوچستان
- سرزمینهای ایران باستان
- منطقههای ایران
- منطقههای پاکستان
- منطقههای تاریخی ایران
- منطقههای تاریخی پاکستان