نیروی زمینی آلمان (۱۹۴۵–۱۹۳۵)

نیروی زمینی آلمان میان سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه است که توسط Mpnader (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۳۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی داشته باشد.

نیروی زمینی آلمان (آلمانی: Heer, تلفظ آلمانی: [ˈhe:ɐ̯]) شاخه زمینی ورماخت، نیروهای مسلح آلمان از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ بود. این نیرو در ماه اوت سال ۱۹۴۶ رسما منحل شد.

نیروی زمینی آلمان (هیر)
Heer
فعال۴۵–۱۹۳۵
کشور آلمان
گونهنیروی زمینی
اندازه۱۳٬۶۰۰٬۰۰۰+ (کل افراد خدمت کرده)
نبردهاجنگ داخلی اسپانیا
جنگ جهانی دوم
نشان
پرچم و نشان

در طول جنگ جهانی دوم حدود ۱۳.۶ میلیون نفر شامل نیروهای داوطلب و سربازان وظیفه در این نیرو خدمت کردند.

پیش زمینه

پس از شکست امپراتوری آلمان و پایان جنگ جهانی اول، فاتحان پیمان ورسای را بر آلمان تحمیل کردند. بر اساس این پیمان نیروی زمینی این کشور به یک نیروی ۱۰۰ هزار نفری با تنها ۴ هزار افسر محدود شد که با انفصال اجباری صدها هزار نفر از خدمت از جمله ده‌ها هزار افسر، فقط می‌توانستند نقش امنیت داخلی و مرزبانی را ایفا کند. این نیروی زمینی صرفاً می‌توانست ۲۱ هنگ پیاده‌نظام هر یک با ۳ گردان پیاده‌نظام، یک گردان آموزش و یک گردان خمپاره‌انداز و ۷ هنگ توپخانه هر یک با سه گردان در کنار هفت گردان مهندسی، بهداری، مخابرات و موتوریزه که مجموعاً هفت لشکر پیاده‌نظام را تشکیل می‌دادند، در اختیار داشته باشد. علاوه بر انحلال و ممنوعیت ستاد کل و دانشکده‌های جنگ و افسری، نیروی زمینی آلمان از داشتن تانک و توپخانه با کالیبر بیش از ۱۰۵ میلی‌متر نیز محروم شد. جهت حصول اطمینان از عدم امکان آماده‌سازی جهت یک جنگ بزرگ دیگر، نیروهای ذخیره و مهمات انبار شده نیروی زمینی این کشور نیز محدود گشتند.[۱]

حاکمیت جدید آلمان که به جمهوری وایمار شهرت یافت، در سال ۱۹۱۹ با سازمان دهی نیروهای پیشین، یک نیروی مسلح موقت جهت پر کردن خلع ایجاد نمود که رایشسور (Reichswehr) نام گرفت و به دلیل ممنوعیت وجود ستاد کل، عملاً زیر نظر وزارت دفاع بود. نیروی زمینی این سازمان رایشس‌هیر (Reichsheer) نامیده شد. با توجه به این که امکان باقی ماندن نسبت بسیار اندکی از نفرات نیروی زمینی امپراتوری آلمان در نیروی زمینی جدید وجود داشت، استانداردهای بسیار سخت گیرانه‌ای برای گزینش آن‌ها وضع شد. بخشی از این ویژگی‌ها برای ترجیح دادن افراد شامل داشتن سنی بین ۱۷ تا ۲۱ سال، عدم تاهل، وضعیت جسمانی عالی و تحصیلاتی بالاتر بود. فرماندهان گروهان‌ها، گردان‌ها یا سایر یگان‌ها مسئول پذیرش افراد شده بودند. به همین جهت کسانی انتخاب شدند که عقایدی مشابه این فرماندهان از جمله محافظه‌کاری، ملی‌گرایی، سلطنت‌طلبی و ضدیت با جمهوریت داشتند. این افراد پانزده ماه در تیپ‌های خود در رایشس‌هیر به عنوان درجه‌دار خدمت کردند و سپس کسانی برگزیده شدند که از یک آزمون سربلند خارج گشتند. افراد پذیرفته شده بدون توجه به رسته سابقشان، به یک دوره در دانشکده پیاده‌نظام در درسدن فرستاده شدند.[۲]

رایشس‌هیر از همان ابتدا با طراحی سازمانی منعطف که می‌توانست به سهولت جهت اداره یک نیروی زمینی بزرگ‌تر گسترش یابد، شروع به نقض مخفیانه مفاد پیمان ورسای کرد. آلمانی‌ها موارد متعددی از محدودیت‌ها را به طرق مختلف دور زدند. از جمله این اقدامات سازمان‌دهی نیروهای مسلح در قالب قوای شبه‌نظامی، ذخیره‌سازی تجهیزات و مهمات، طراحی و آزمایش تانک‌ها و تاکتیک‌های مرتبط و تأسیس دانشکده‌های آموزشی مربوط به آن در کشورهای دیگر از جمله شوروی بود. رایشس‌هیر کشور را به هفت منطقه نظامی (Wehrkreis) (تا سال ۱۹۳۷ سیزده و سال ۱۹۴۲ نوزده منطقه) تقسیم کرد که هر یک با فرماندهی در سطح سپاه، مسئولیت جذب، بسیج، تدارکات، اداره، آموزش و جایگزینی نیروهای مربوط به اراضی خود را بر عهده داشتند. فرمانده هر منطقه نظامی فرماندهی یک لشکر پیاده‌نظام که شماره منطقه را به خود گرفته بود، را نیز به شکل مجزا در اختیار داشت.[۳]

با به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران به رهبری آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳، آلمان که می‌دانست همچنان توانایی مقابله رو در رو با دشمنان خود را ندارد و به احتمال قریب به یقین با هویدا شدن این مسئله، از جانب آن‌ها مورد هجوم نظامی پیش‌دستانه قرار خواهد گرفت، به شکل مخفیانه به تسلیح خود ادامه داد. همان سال نخست تصمیم بر افزایش ۱۴ هزار نفری پرسنل فعال نیروی زمینی در قالب یگان‌های جدید توپخانه، مخابرات و ضدهوایی و تشکیل یک نیروی ذخیره ۸۵ هزار نفری برای آن شد. طبق این برنامه بودجه نظامی افزایش پیدا می‌کرد و ۹ یگان جدید مرزبانی که اساساً در کنار مهارت‌های لازم در مرزبانی، آموزش پیاده‌نظام را دریافت می‌کردند، نیز تشکیل می‌گشت. در ابتدا قصد دولت ایجاد یک نیروی زمینی سیصد هزار نفری در قالب ۲۱ لشکر پیاده‌نظام تا سال ۱۹۳۸ بود. با افزایش خطر درگیر شدن در یک جنگ، هیتلر با تغییر برنامه اولیه، دستور به آماده شدن نیروی زمینی ۳۰۰ هزار نفره تا ماه اکتبر سال ۱۹۳۴ داد. سال ۱۹۳۵، برنامه تسلیح مجدد علنی و فرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان (Oberkommando des Heeres یا OKH) ایجاد شد.

ظهور نیروی زمینی جدید

در سال ۱۹۳۴ با فرمان آدولف هیتلر مبنی بر آماده‌سازی ۲۱ لشکر پیاده‌نظام، هر منطقه نظامی که از پیش یک لشکر پیاده‌نظام در اختیار داشت، با جداسازی گروهان آموزش و یک گروهان پیاده‌نظام از سه گردان پیاده‌نظام هر یک از هنگ‌های لشکر خود، یک هنگ مستقل پیاده‌نظام ایجاد نمود. این ۲۱ هنگ پیاده‌نظام هر یک شماره ای بین ۲۲ تا ۴۲ به خود گرفتند. ۴۲ هنگ پیاده‌نظام دیگر که همچنان در قابل لشکرهای پیاده‌نظام خود باقی مانده بودند، به کمک نیروهای داوطلب یا افسران و سربازان دو گردان دیگر، گروهان آموزش و گروهان سوم پیاده‌نظام خود را مجدداً احیا نمودند و برخی گروهان پیاده‌نظام چهارمی نیز تشکیل دادند. بدین ترتیب نیروی زمینی آلمان تا پایان سال ۱۹۳۵، مجموعاً دارای ۱۶۵ گروهان پیاده‌نظام بود. به طریق مشابهی ۱۴ هنگ توپخانه نیز ایجاد گردید. بدین صورت که هر یک از هفت هنگ توپخانه‌ای که از پیش وجود داشتند، به کمک دو گردان خود دو هنگ توپخانه مستقل ایجاد نمودند. هر کدام از این هنگ‌های توپخانه نیروهای در اختیار خود را به صورت چهار گردان هر یک با دو آتشبار سه توپه (مجموعاً ۲۴ توپ) سازمان داد.

پس از ورود نوزده گردان پیاده‌نظام آلمانی به منطقه غیرنظامی شده راینلند (سه گردان پیاده‌نظام تا غرب رود راین) در ماه مارس سال ۱۹۳۶ و شکستن علنی مفاد پیمان‌های ورسای و لوکارنو، آلمانی‌ها علاوه بر ایجاد چند منطقه نظامی دیگر، اکتبر همان سال چهار لشکر پیاده‌نظام به کمک نیروهای پلیس محلی در راینلند و هشت لشکر پیاده‌نظام در مناطق دیگر تشکیل دادند. با وجود این که پیمان‌های لوکارنو و ورسای حضور نیروهای مسلح آلمانی را در منطقه رایلند ممنوع اعلام کرده بودند اما به این کشور اجازه داشت ۳۱۵۰۰ نیروی پلیس در آن داشته باشد. آلمانی‌ها که بالغ بر ده تا دوازده درصد بیش از این عدد نیروی پلیس در رایلند به کار برده بودند (با تسامح طرف دیگر قرارداد)، از همین شمار افراد جهت تشکیل لشکرهای پیاده‌نظام خود استفاده نمودند. تا سال ۱۹۳۷، ۲۹ لشکر ذخیره پیاده‌نظام متشکل از نیروهای گروه یک (با دست کم یک سال سابقه خدمت فعال) و دو ذخیره (افرادی که در سال‌های صلح به سن هجده سالگی رسیده بودند)، ایجاد شدند که اکثراً مجموع نفرات آن‌ها به استاندارد ۱۶ هزار نفر نمی‌رسید.

با الحاق اتریش به آلمان در ماه مارس سال ۱۹۳۸ و وارد شدن نیروهای مسلح این کشور به ورماخت، قوای پیاده‌نظام اتریش که از پیش به صورت هفت لشکر سازمان یافته بود، در قالب دو لشکر پیاده‌نظام (یکی در وین و دیگری در لینتس) در کنار سایر لشکرها به نیروی زمینی آلمان پیوستند و شماره‌های ۴۴ و ۴۵ را به خود گرفتند. بسیاری از افسران اتریشی بدون از دست دادن مقام و درجه خود در ورماخت پذیرفته شدند. به هر حال عده زیادی از این افراد و چندین یگان اتریشی جهت گذراندن دوره‌های آموزشی راهی دانشکده‌های نظامی آلمان گشتند.

سلسله مراتب یگان‌ها

هنگام صلح مناطق نظامی، که در دوره پیشین ایجاد شده بودند و توسط ورماخت نیز مورد استفاده قرار گرفتند، به همراه سپاه داخل هر یک، بالاترین سطح از سلسله مراتب نظامی در نیروی زمینی آلمان به حساب می‌آمدند. با آغاز جنگ جهانی دوم دو مرتبه نظامی دیگر شامل ارتش میدانی شامل معمولا دو سپاه و گروه ارتش شامل دو ارتش میدانی ایجاد گردید. برای پشتیبانی از این آرایش‌های بزرگ در هنگام خدمت فعال، یگان‌هایی تحت عنوان "نیروهای ارتش یا گروه ارتش" که شامل توپخانه سنگین، مهندسان، یگان‌های خدماتی و آرایش‌های اداری مشابه دیگر می‌شد، وجود داشت. این یگان‌ها به هیچ یک از آرایش‌های بزرگ اتصال دائمی نداشتند و به صلاح دید فرماندهی عالی به‌کارگیری و به می‌شدند.[۴]

دکترین

نیروی زمینی آلمان به شکلی دقیق، منعطف و پذیرا نسبت به ایده‌های جدید تجربیات جنگ جهانی اول را مورد مطالعه قرار داد. آگاهی از شرایط دشمنان آینده و محل جنگ با آن‌ها نوآوری را تسهیل و موجب تاکید بر رزم تهاجمی شد. این مسئله در نهایت به عمل حول دکترین "بلیتس‌کریگ" انجامید. نیروهای جدید زرهی آلمان بدین ترتیب بر پایه این دکترین راه حلی برای مشکلات آلمان در جنگ پیشین ارائه نمودند و تا سال ۱۹۳۹ به بنیانی استوار برای نیروی زمینی بدل گشتند. کاربرد تسلیحات زرهی در قابل دکترینی واقع‌بینانه از رزم‌ترکیبی بدون تخصیص یافتن منابع بیشتری در این بخش نسبت به دیگر دشمنان اروپایی، منجر به دستیابی به پیروزی‌های بین سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱ گشت.[۵]

تجهیزات و تسلیحات

با وجود پیشرفت‌های گسترده فناورانه، نیروی زمینی آلمان در تمامی دوره حیات خود متکی به اسب‌ها باقی ماند. ضعف در صنعت نفت، تعداد نسبتا اندک خودروها و محدودیت تولید تانک اجازه مکانیزه‌سازی کامل به این نیرو نمی‌داد. با این وجود نیروی زمینی آلمان تسلیح مجدد را سال‌ها پیش از همسایگان آغاز کرد و با وجود کاستی‌ها بسیار آماده‌تر از رقیبان خود بود.[۵]

پانویس

  1. Mitcham 2008, p. 9.
  2. Mitcham 2008, p. 9 & 11.
  3. Mitcham 2008, p. 16 & 11.
  4. Lucas 2002, p. 4–6.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ Ripley 2013, p. 33.

منابع

  • Mitcham, Samuel (2007). German Order of Battle 1st-290th Infantry Divisions in WWII. STACKPOLE BOOKS. ISBN 978-0-8117-3416-5.
  • Mitcham, Samuel (2008). THE RISE OF THE WEHRMACHT: The German Armed Forces and World War II Volume 1. Greenwood Publishing Group. ISBN 978-0-275-99641-3.
  • McNab, Chris (2011). HITLER'S ARMIES: A HISTORY OF THE GERMAN WAR MACHINE 1939-45. Great Britain: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84908-916-6.