نیروی زمینی آلمان (۱۹۴۵–۱۹۳۵)
نیروی زمینی آلمان (آلمانی: Heer, تلفظ آلمانی: [ˈhe:ɐ̯]) شاخه زمینی ورماخت، نیروهای مسلح آلمان از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ بود. این نیرو در ماه اوت سال ۱۹۴۶ رسما منحل شد.
نیروی زمینی آلمان (هیر) Heer | |
---|---|
فعال | ۴۵–۱۹۳۵ |
کشور | آلمان |
گونه | نیروی زمینی |
اندازه | ۱۳٬۶۰۰٬۰۰۰+ (کل افراد خدمت کرده) |
نبردها | جنگ داخلی اسپانیا جنگ جهانی دوم |
نشان | |
پرچم و نشان |
در طول جنگ جهانی دوم حدود ۱۳.۶ میلیون نفر شامل نیروهای داوطلب و سربازان وظیفه در این نیرو خدمت کردند.
پیش زمینه
پس از شکست امپراتوری آلمان و پایان جنگ جهانی اول، فاتحان پیمان ورسای را بر آلمان تحمیل کردند. بر اساس این پیمان نیروی زمینی این کشور به یک نیروی ۱۰۰ هزار نفری با تنها ۴ هزار افسر محدود شد که با انفصال اجباری صدها هزار نفر از خدمت از جمله دهها هزار افسر، فقط میتوانستند نقش امنیت داخلی و مرزبانی را ایفا کند. نیروی زمینی صرفاً میتوانست ۲۱ هنگ پیادهنظام هر یک با ۳ گردان پیادهنظام، یک گردان آموزش و یک گردان خمپارهانداز و ۷ هنگ توپخانه هر یک با سه گردان در کنار هفت گردان مهندسی، بهداری، مخابرات و موتوریزه که مجموعاً هفت لشکر پیادهنظام را تشکیل میدادند، در اختیار داشته باشد. علاوه بر انحلال و ممنوعیت ستاد عالی نیروهای مسلح و دانشکدههای جنگ و افسری، نیروی زمینی آلمان از داشتن تانک و توپخانه با کالیبر بیش از ۱۰۵ میلیمتر نیز محروم شد. جهت حصول اطمینان از عدم امکان آمادهسازی جهت یک جنگ بزرگ دیگر، نیروهای ذخیره و مهمات انبار شده نیروی زمینی این کشور نیز محدود گشتند.[۱]
حاکمیت جدید آلمان که به جمهوری وایمار شهرت یافت، در سال ۱۹۱۹ با سازمان دهی نیروهای پیشین، یک ارتش موقت جهت پر کردن خلع ایجاد نمود که رایشسور (Reichswehr) نام گرفت و به دلیل ممنوعیت وجود ستاد عالی فرماندهی، عملاً زیر نظر وزارت دفاع بود. نیروی زمینی این ارتش رایشسهیر (Reichsheer) نامیده میشد. با توجه به این که امکان باقی ماندن نسبت بسیار اندکی از نفرات نیروی زمینی امپراتوری آلمان در نیروی زمینی جدید وجود داشت، استانداردهای بسیار سخت گیرانهای برای گزینش آنها وضع شد. بخشی از این ویژگیها برای ترجیح دادن افراد شامل داشتن سنی بین ۱۷ تا ۲۱ سال، عدم تاهل، وضعیت جسمانی عالی و تحصیلاتی بالاتر بود. فرماندهان گروهانها، گردانها یا سایر یگانها مسئول پذیرش افراد شده بودند. به همین جهت کسانی انتخاب شدند که عقایدی مشابه این فرماندهان از جمله محافظه کاری، ملیگرایی، سلطنت طلبی و ضدیت با جمهوریت داشتند. این افراد پانزده ماه در تیپهای خود در رایشسهیر به عنوان درجهدار خدمت کردند و سپس کسانی برگزیده شدند که از یک آزمون سربلند خارج گشتند. افراد پذیرفته شده بدون توجه به رسته سابقشان، به یک دوره در دانشکده پیادهنظام در درسدن فرستاده شدند. این فرایند چهار تا پنج سال از زمان آغاز خدمت به طول میانجامید.[۲]
رایشسهیر از همان ابتدا با طراحی سازمانی منعطف که میتوانست به سهولت جهت اداره یک نیروی زمینی بزرگتر گسترش یابد، شروع به نقض مخفیانه مفاد پیمان ورسای کرد. آلمانیها موارد متعددی از محدودیتها را به طرق مختلف دور زدند. از جمله این اقدامات سازماندهی نیروهای مسلح در قالب قوای شبه نظامی، ذخیرهسازی تجهیزات و مهمات، طراحی و آزمایش تانکها و تاکتیکهای مرتبط و تأسیس دانشکدههای آموزشی مربوط به آن در کشورهای دیگر از جمله شوروی بود. رایشسهیر کشور را به هفت منطقه نظامی (Wehrkreis) (تا سال ۱۹۳۷ سیزده و سال ۱۹۴۲ نوزده منطقه) تقسیم کرد که هر یک با فرماندهی در سطح سپاه، مسئولیت جذب، بسیج، تدارکات، اداره، آموزش و جایگزینی نیروهای مربوط به اراضی خود را بر عهده داشتند. فرمانده هر منطقه نظامی فرماندهی یک لشکر پیادهنظام که شماره منطقه را به خود گرفته بود، را نیز به شکل مجزا در اختیار داشت.[۳]
با به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران به رهبری آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳، آلمان که میدانست همچنان توانایی مقابله رو در رو با دشمنان خود را ندارد و به احتمال قریب به یقین با هویدا شدن این مسئله، از جانب آنها مورد هجوم نظامی پیشدستانه قرار خواهد گرفت، به شکل مخفیانه به تسلیح خود ادامه داد. همان سال نخست تصمیم بر افزایش ۱۴ هزار نفری پرسنل فعال نیروی زمینی در قالب واحدهای جدید توپخانه، مخابرات و ضدهوایی و تشکیل یک نیروی ذخیره ۸۵ هزار نفری برای آن شد. طبق این برنامه بودجه نظامی افزایش پیدا مینمود و ۹ واحد جدید مرزبانی که اساساً در کنار مهارتهای لازم در مرزبانی، آموزش پیادهنظام را دریافت میکردند، نیز تشکیل مییافت. در ابتدا قصد دولت ایجاد یک نیروی زمینی سیصد هزار نفری در قالب ۲۱ لشکر پیادهنظام تا سال ۱۹۳۸ بود. با افزایش خطر درگیر شدن در یک جنگ، هیتلر با تغییر برنامه اولیه، دستور به آماده شدن نیروی زمینی ۳۰۰ هزار نفره تا ماه اکتبر سال ۱۹۳۴ داد. سال ۱۹۳۵، برنامه تسلیح مجدد آلمانی علنی شد و ستاد عالی فرماندهی نیروی زمینی (Oberkommando des Heeres یا OKH) ایجاد گردید.
ظهور نیروی زمینی جدید
در سال ۱۹۳۴ با فرمان آدولف هیتلر مبنی بر آمادهسازی ۲۱ لشکر پیادهنظام، هر منطقه نظامی که از پیش یک لشکر پیادهنظام در اختیار داشت، با جداسازی گروهان آموزش و یک گروهان پیادهنظام از سه گروهان پیادهنظام هر یک از تیپهای لشکر خود، یک تیپ مستقل پیادهنظام ایجاد نمود. این ۲۱ تیپ پیادهنظام هر یک شماره ای بین ۲۲ تا ۴۲ به خود گرفتند. ۴۲ نیپ پیادهنظام دیگر که همچنان در قابل لشکرهای پیادهنظام خود باقی مانده بودند، به کمک نیروهای داوطلب یا افسران و سربازان دو گروهان دیگر، گروهان آموزش و گروهان سوم پیادهنظام خود را مجدداً احیا نمودند و برخی گروهان پیادهنظام چهارمی نیز تشکیل دادند. بدین ترتیب نیروی زمینی آلمان تا پایان سال ۱۹۳۵، مجموعاً دارای ۱۶۵ گردان پیادهنظام بود. به طریق مشابهی ۱۴ تیپ توپخانه نیز ایجاد گردید. بدین صورت که هر یک از هفت تیپ توپخانه ای که از پیش وجود داشتند، به کمک دو گردان خود دو تیپ توپخانه مستقل ایجاد نمودند. هر کدام از این تیپهای توپخانه نیروهای در اختیار خود را به صورت چهار گروهان هر یک با دو آتشبار سه توپه (مجموعاً ۲۴ توپ) سازمان داد.
پس از ورود نوزده گردان پیادهنظام آلمانی به منطقه غیرنظامی شده راینلند (سه گردان پیادهنظام تا غرب رود راین) در ماه مارس سال ۱۹۳۶ و شکستن علنی مفاد پیمانهای ورسای و لوکارنو، آلمانیها علاوه بر ایجاد چند منطقه نظامی دیگر، اکتبر همان سال چهار لشکر پیادهنظام به کمک نیروهای پلیس محلی در راینلند و هشت لشکر پیادهنظام در مناطق دیگر تشکیل دادند. با وجود این که پیمانهای لوکارنو و ورسای حضور نیروهای ارتش آلمان را در منطقه رایلند ممنوع اعلام کرده بودند اما به این کشور اجازه داشت ۳۱۵۰۰ نیروی پلیس در آن داشته باشد. آلمانیها که بالغ بر ده تا دوازده درصد بیش از این عدد نیروی پلیس در رایلند به کار برده بودند (با تسامح طرف دیگر قرارداد)، از همین شمار افراد جهت تشکیل لشکرهای پیادهنظام خود استفاده نمودند. تا سال ۱۹۳۷، ۲۹ لشکر ذخیره پیادهنظام متشکل از نیروهای گروه یک (با دست کم یک سال سابقه خدمت فعال) و دو ذخیره (افرادی که در سالهای صلح به سن هجده سال رسیده بودند)، ایجاد شدند که اکثراً مجموع نفرات آنها به استاندارد ۱۶ هزار نفر نمیرسید.
با الحاق اتریش به آلمان در ماه مارس سال ۱۹۳۸ و وارد شدن نیروهای ارتش این کشور به ورماخت، قوای پیادهنظام اتریش که از پیش به صورت هفت لشکر سازمان یافته بود، در قالب دو لشکر پیادهنظام (یکی مستقر در وین و دیگری در لینتس) در کنار سایر لشکرها به نیروی زمینی آلمان پیوستند و شمارههای ۴۴ و ۴۵ را به خود گرفتند. بسیاری از افسران اتریشی بدون از دست دادن مقام و درجه خود در ورماخت پذیرفته شدند. به هر حال عده زیادی از این افراد و چندین واحد اتریشی جهت گذراندن دورههای آموزشی راهی دانشکدههای ارتش آلمان گشتند.
دکترین
نیروی زمینی آلمان به شکلی دقیق، منعطف و پذیرا نسبت به ایدههای جدید تجربیات جنگ جهانی اول را مورد مطالعه قرار داد. آگاهی از شرایط دشمنان آینده و محل جنگ با آنها نوآوری را تسهیل و موجب تاکید بر رزم تهاجمی شد. این مسئله در نهایت به عمل حول دکترین "بلیتسکریگ" انجامید. نیروهای جدید زرهی آلمان بدین ترتیب بر پایه این دکترین راه حلی برای مشکلات آلمان در جنگ پیشین ارائه نمودند و تا سال ۱۹۳۹ به بنیانی استوار برای نیروی زمینی بدل گشتند. کاربرد تسلیحات زرهی در قابل دکترینی واقعبینانه از رزمترکیبی بدون تخصیص یافتن منابع بیشتری در این بخش نسبت به دیگر دشمنان اروپایی، منجر به دستیابی به پیروزیهای بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱ گشت.[۴]
تجهیزات و تسلیحات
با وجود پیشرفتهای گسترده فناورانه، نیروی زمینی آلمان در تمامی دوره حیات خود متکی به اسبها باقی ماند. ضعف در صنعت نفت، تعداد نسبتا اندک خودروها و محدودیت تولید تانک اجازه مکانیزهسازی کامل به این نیرو نمیداد. با این وجود نیروی زمینی آلمان تسلیح مجدد را سالها پیش از همسایگان آغاز کرد و با وجود کاستیها بسیار آمادهتر از رقیبان خود بود.[۴]
منابع
- ↑ Mitcham 2008, p. 9.
- ↑ Mitcham 2008, p. 9 & 11.
- ↑ Mitcham 2008, p. 16 & 11.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ Ripley 2013, p. 33.
- Mitcham, Samuel (2007). German Order of Battle 1st-290th Infantry Divisions in WWII. STACKPOLE BOOKS. ISBN 978-0-8117-3416-5.
- Mitcham, Samuel (2008). THE RISE OF THE WEHRMACHT: The German Armed Forces and World War II Volume 1. Greenwood Publishing Group. ISBN 978-0-275-99641-3.
- McNab, Chris (2011). HITLER'S ARMIES: A HISTORY OF THE GERMAN WAR MACHINE 1939-45. Great Britain: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84908-916-6.