تفسیر المیزان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Shobhe (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
حضرت زدایی
خط ۲۷:
 
== مؤلف ==
[[سید محمدحسین طباطبایی]] فیلسوف، حکیم متأله و مفسر قرآن در سال ۱۲۸۱ هـ. ش (۲۹ [[ذی‌القعده]] ۱۳۲۱ ه. ق) در روستای شادگان از توابع [[تبریز]] به دنیا آمد.<ref>مهر تابان. سید محمد حسین حسینی طهرانی، ص ۲۵.</ref> در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و همراه با برادر کوچکترش [[محمد حسن الهی طباطبایی]] در مکتب‌خانه به فراگیری [[علوم مقدماتی]] پرداخت. در سال ۱۳۰۴ برای تکمیل تحصیلات رهسپار [[نجف]] می‌شود و نزد علمای بزرگی همچون [[محمدحسین غروی اصفهانی]] (مشهور به کمپانی)، محمد حسین نائینی، حجت کوه‌کمری، حسین بادکوبه‌ای، ابوالقاسم خوانساری و [[سید علی قاضی]] به تلمذ می‌پردازد.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/40145 درباره تفسیر المیزان]. [[بهاءالدین خرمشاهی]]، نشر دانش، آذر و دی ۱۳۶۰، شماره ۷. بازبینی شده در ۲۶ فوریه ۲۰۱۲.</ref> (به اذعان علامه طباطبایی، علی قاضی بر روحیه و مشی وی در زندگی تأثیر بسیار عمیقی داشته‌است). پس از نیل به مقام اجتهاد، در سال ۱۳۱۴ به سبب اختلال در وضع معاش به زادگاه خویش، [[تبریز]] بازمی‌گردد و بعد از مدتی به سال ۱۳۲۵ عازم [[قم]] شده، در آن شهر رحل اقامت می‌افکند. علامه طباطبایی از این زمان تا پایان حیات خود، ضمن تدریس دروس [[فلسفه]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] در [[حوزه علمیه]] قم، به کار نگارش ''تفسیر المیزان'' می‌پردازد و آن را پس از نزدیک به بیست سال تلاش، در لیلةالقدر ۲۳ رمضان سال ۱۳۵۰ ه. ش به انجام می‌رساند. علامه طباطبایی به جهت احیای فلسفه و حکمت شیعی و آموزه‌های اصیل اسلامی نامبردار است. تلاش پروفسور [[هانری کوربن]] [[استاد دانشگاه]] [[سوربن]] [[فرانسه]] برای همنشینی و مباحثه با علامه طباطبایی، گواه شهرت علمی او در جهان آن روز است. وی در روز ۲۴ آبان‌ماه ۱۳۶۰ ه. ش چشم از جهان فروبست و در مسجد بالاسر [[حرم حضرت معصومه]] در قم به خاک سپرده شد. غیر از ''تفسیر المیزان''، از دیگر آثار وی می‌توان به «[[اصول فلسفه و روش رئالیسم]]»، «[[بدایة الحکمة]]»، «[[نهایة الحکمة]]» و «[[شیعه در اسلام (کتاب)|شیعه در اسلام]]» اشاره کرد.
== معرفی تفسیر ==
اساس کار ''تفسیر المیزان''، به حکم «إن القرآن یفسر بعضه بعضاً»<ref>ترجمه: همانا برخی از آیات قرآن، روشنگر برخی دیگر است؛ این معنا در شعر [[مولوی]] هم آمده: «معنی قرآن ز قرآن پرس و بس» ([[مثنوی معنوی]]، دفتر پنجم، بیت ۳۱۲۸)؛ همچنین جملاتی نزدیک به این مضمون در خطبهٔ ۱۳۱ [[نهج‌البلاغه]] آمده‌است.</ref>، بر قاعدهٔ «تفسیر قرآن به قرآن» است. بدین معنا که معیار اول برای تفسیر قرآن، خود قرآن است؛ در جایی که آیات محکم قرآنی می‌تواند دیگر آیات دشوار و متشابه را تفسیر و تبیین نماید، اسباب نزول، آراء مفسران و روایات منقول در درجهٔ دوم اعتبار قرار می‌گیرد. علامه طباطبایی معتقد است، وقتی قرآن مدعی است که «تبیاناً لکل شیء»<ref>سوره نحل، آیه ۸۸.</ref> (روشنگر هر چیز) است، چطور ممکن است برای بیان مقاصد خود محتاج به غیر خود باشد. هیچ مطلب مبهمی در قرآن وجود ندارد تا مجبور باشیم قرآن را به کمک غیر قرآن بشناسیم؛ بلکه قرآن را باید به خود قرآن شناخت همان‌گونه که نور را باید با نور دید.<ref>شمس‌الوحی تبریزی (سیرهٔ عملی علامه طباطبایی). آیت‌الله جوادی آملی، نشر اسراء، قم: ۱۳۸۶، ص ۹۶.</ref> علامه طباطبایی در بخشی از مقدمهٔ ''المیزان'' می‌نویسد: {{نقل قول|قرآن خود را تبیان کل شی ء می‌داند؛ آن‌وقت چگونه ممکن است که «بیان» خودش نباشد! قرآن خود را هدایت مردم و بیناتی از هدی، و جدا سازندهٔ حق از باطل معرفی نموده، می‌فرماید: «هدی للناس، و بینات من الهدی و الفرقان»<ref>سوره البقره، آیه ۱۸۵.</ref>، آن‌وقت چطور ممکن است هدایت، بینه، فرقان و نور مردم در تمامی حوائج زندگی‌شان باشد، ولی در ضروری‌ترین حاجت‌شان که فهم خود قرآن است، نه هدایت باشد، و نه تبیان، و نه فرمان، و نه نور؟! قرآن به تمامی افرادی که در راه خدا مجاهدت می‌کنند مژده داده که ایشان را به راه‌های خود هدایت می‌کند، و فرموده: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»<ref>سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>، آن‌وقت در مهمترین جهادشان که همانا فهم کلام پروردگارشان است، ایشان را هدایت نکند و به فرضیات علمی احاله کند؟<ref>ترجمه تفسیر المیزان. ترجمه موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم: ۱۳۸۲، جلد ۱، ص ۱۸.</ref>